سه‌شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۳

مراسم سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در روز 5 شهریور در خاوران برگزار خواهد شد در این مراسم شرکت کنیم
کشتار سال 67، به دستور شخص خمینی، نمادی از وحشیگری و بربریت / زینت میرهاشمی
در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67، یاد عاشقان بی قراری را گرامی می داریم که در فراسوی قامت بلند آرزوهای خویش، زمزمه های شب را با جان شکنجه شده و خونین خود شکافتند. اگر سال 67 نمادی از وحشیگری و بربریت جمهوری اسلامی است، به درستی می توان گفت همین سال نماد یک دوره از تاریخ سرشار از شجاعت، ایستادگی و نه گفتن به ارتجاع در بیدادگاهها و سیاهچالهای رژیم است.
هنوز ابعاد هولناک جنایت اتفاق افتاده در زندانها به درسی روشن نشده است. هنوز واژه ها قادر به بیان آنچه که گذشت، نیستند. سینه سوراخ شده عاشقان هنوز سیل بند واژگان را سوراخ نکرده است. ماه در برابر اعدامهای دسته جمعی و شبانه شرمگین است و هنوز از اعدامهای دسته جمعی و شبانه که در زیر نورش شده است حکایتها دارد. زندانیان از بند رسته در آن دوران بخشی از شاهدانی هستند که می توانند این شقاوت را به تصویر بکشانند. اما این تصویر در بیان رنج و شکنج جان باختگان کامل نیست.
دختران نوجوان که در معیارهای امروزی کودک به حساب می آیند بعد از تحمل شکنجه های فراوان در شب قبل از اعدام خشونت و تجاوز جنسی تحت عنوان «ازدواج» را باید تحمل می کردند. زنانی که در مدت گذراندن محکومیت خود، مورد تجاوز جنسی قرار می گرفتند. با آنان مانند زنان برده رفتار شده است. با آنان همانند کنیزانی که در جنگ به دست آورده اند و هر نوع خشونتی را بر آنان حلال می دانستند، رفتار می کردند. شکنجه و چوبه های دار و تجاوز آنقدر عظیم بود که موجب مخالفت منتظری و خودیهایشان شد. طوری که منتظری از خمینی خواست که کمی با رحمانه تر با زنان رفتار کنند.
ابعاد شکنجه و خشونت اعمال شده آنقدر عظیم است که نگارش آن به بلندای تاریخ مبارزه مردم ایران علیه بیدادگری می رسد. هر روز، هر لحظه، هر سال و هر ماه باید با صدای بلند این جنایت هولناک را فریاد زد. آنقدر فریاد می زنیم تا روزی که عاملان چنین جنایتی پرده از راز جنایتشان بردارند.
قتل عام زندانیان در سال 67 به دستور مستقیم خمینی انجام شد. تمام کسانی که در حکومت بودند از وقوع چنین جنایتی با خبر بودند.
در وصف لاجوردی،جلاد اوین، محمد علي اماني، دبير هيات اجرايي حزب موتلفه اسلامي در گفتگو با خبرنگار ایسنا (شنبه 31 مرداد) از دستور مستقیم خمینی برای کشتن زندانیان سیاسی بعد از عملیات فروغ جاویدان می گوید.
امانی می گوید: «اما حضرت امام (ره) در قضيه‌ي عمليات مرصاد و آن حكمي كه در ارتباط با جريان نفاق درون زندان دادند، نشان دادند كه از عملكرد قوه‌ي قضاييه و آزادسازي منافقين راضي نيستند. البته آن حكم از لحاظ امنيتي سري است و نمي‌توان مفاد آن را بيان كرد.» حکم خمینی کشتن و رحم نکردن به زندانیان بود.
وارثان خمینی، بعد از نزدیک به دو دهه همچنان از این جنایت دفاع می کنند. پشت مرده خمینی سنگر گرفته و حرفهای خمینی را به زبان امروری خود بیان می کنند.اول شهریور 83

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۳



تخریب قطعه 33 بهشت زهرا را متوقف کنید



خانمها آقایان عزیز

جمهوری اسلامی ایران به طورعلنی اعلام کرده است که قصد تخریب قسمتی از گورستان بهشت زهرا را دارد که در آن بسیاری از شخصیت‌های تاریخی ایران به خاک سپرده شده‌اند

قطعه سی و سه بهشت زهرا آرامگاه بسیاری از مبارزینی است که در زمان شاه و یا در زمان جمهوری اسلامی ایران اعدام شده‌اند. در میان دفن شدگان به نام های شاعران ..روزنامه نگاران و رهبران سیاسی چون خسرو گلسرخی.کرامت الله دانشیان..محمد حنیف نژاد..علی اصغر بدیع زادگان..سعید محسن..بیژن جزنی..مهدی رضایی و بهروز دهقانی میتوان اشاره کرد.

مزارهای واقع در این قطعه درگذشته به طور مداوم توسط عوامل جمهوری اسلامی ایران تخریب شده‌اند و سنگهای مزارها بارها شکسته شده است. دولت ایران این بار می‌خواهد برای همیشه خاطره این شخصیت‌ها را از تاریخ مردم ایران بزداید. ما امضا کنندگان زیر مخالفت شدید خود را بااین عمل غیرضروری و ظالمانه جمهوری اسلامی ایران اعلام می‌کنیم.تخریب قطعه سی و سه ضربه بزرگی به تاریخ معاضر ایران خواهد بود. مردان و زنانی که در این قطعه آرمیده‌اند با هر عقیده‌ای جان خود را در راه مبارزه برای یک کشور دمکراتیک از دست داده‌اند. آرامگاه آنان نه تنها نباید تخریب گردد بلکه باید به عنوان قسمتی از تاریخ ایران حفظ و نگهداری شود.

نگذارید دولت ایران به این عمل شنیع دست بزند. تخریب قطعه سی و سه بهشت زهرا که میراث سیاسی و تاریخی ایران است را متوقف کنید.




لطفا متن پتيشن و لوگو را با ايي‌ميل به دوستان و آشنايان خود بفرستيد و از آنها درخواست كنيد كه آنها هم به كساني كه مي‌شناسند با ايي ميل بفرستند.


شنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۲

پيش درآمدى بر كتاب " سيماى شكنجه "


"همچنان صداى تيرباران هاى شبانه شنيده مى شد".
جمله كوتاهى است كه بهروز سورن در خصوص تيربارانهاى اوائل دهه 60 در كتاب حاضر نوشته است وهنوز هم متاسفانه پس ازگذشت ربع قرن صداى تيرباران ها قطع نشده، هنوزهم فرياد نه مبارزان راه آزادى وعدالت اجتماعى طنين افكن است و خواب راحت دژخيمان ولايت و جنايت را برهم ميزند.
درازناى تاريخ ميهن ما را شعله هاى مقاومت بيداردلان در رويارويى با مستبدين دينى روشن نگه داشته است. نه برچسب هاى اهل ذمه، موالى، عجم، قرمطى، صوفى، حروفى، ضاله و كافر توانست در ابتداى اين هزارتوى تاريك انديشى، دگرانديشان و دگرمذهبان را بترساند و نه در اين انتهاى ديگر آن انگ منافق، مرتد، محارب، طاغى، باغى، مفسدفىالارض، جاسوس آمريكا و اسرائيل، برانداز، بهايى يا هوادار اين يا آن سازمان مخالف قادراست طنين آزادي خواهى و حق طلبى ده ها هزار زندانى بر سر دار ايستاده را خاموش كند.
وقاهت و بيشرمى كوردلان حاكم اما مرزى نميشناسد. آنها تلاش دارند با بسط ادبيات سركوب و افزودن اصطلاحات جديد خودى، و غيرخودى مرزهاى شقاوت پيشگى خود را بازهم گسترش دهند و فارغ از دغدغه آيه و تفسير هر مخالفى را دستگير، شكنجه، اعدام يا سر به نيست كنند. آزادگان و آزادانديشان اما بقول شاملو...
" در برابر تندر مى ايستند
خانه را روشن مى كنند
و مى ميرند
زيرا كه
آنان به چرا مرگى خود آگاهند"

آيا شكنجه واعدام زنان آبستن، اعدام كودكان چهارده و پانزده ساله، تجاوز به زنان و دختران باكره قبل از اعدام، نگه داشتن كودكان سالهاى متمادى در سلول، اعدام زندانيانى كه محكوميتشان پايان گرفته، اعدامهاى دسته جمعى، نمايش قطع اعضاى بدن در زندان جهت تضعيف روحيه مبارزين،اعدامهاى بدون محاكمه، گرفتن پول تعداد گلوله هاى شليك شده به اعدام شدگان از خانواده هاى آن ها، بيگارى از زندانيان به مدت ده تا دوازده ساعت در روز، بسط تروريسم دولتى به سراسر جهان، زير پاگذاشتن قانون اساسى خود و اعدامهاى خيابانى توانسته است جلوى برآمدهاى توده اى، جنبش هاى دانشجويى، دانش آموزى و اعتراضات مردم جان به لب رسيده را بگيرد؟
سورن از جمله در اين خصوص مى نويسد:
" در واقع جمهورى اسلامى از تمامى امكانات حكومتى و ابزار سركوب درجهت شكستن حماسه مقاومت فرزندان اين مرز و بوم در اوين بهره گرفت، اما هرگز موفق نشد اين فريادها را خاموش كند و سالها بعد با قتل عام آنان به شكست نهايى خود اعتراف كرد."
مساله اساسى اما، اينست كه در دنياى مدرن كه صدها سال با تاريك انديشى قرون وسطايى فاصله گرفته و بسيارى از كشورها به قوانين جامعه مدنى وميثاق هاى بين المللى حقوق بشر متعهدند، شكنجه واعدام حتى يكنفرخيانت به بشريت شمرده ميشود.
درمقايسه با چنين وضعيتى جنايات بنيادگرايان طى حاكميت دينى حد و مرزى نميشناسد. سنگدلى و قصىالقلبى شكنجه گران وضعيت جسمى و روحى بسيارى از بندرستگان را چنان آسيب رسانده است كه هرگز حالت طبيعى خود را باز نمى يابند، حتى تعدادى از آنها چون ...
" كابوس شكنجه و درد و تجاوز، يادها و رنج هايي كه وراى قدرت تحملشان بوده، دست به خودكشى زدند".
هنوز ابعاد جناياتى كه بر زندانيان رفته روشن نيست و احتمالا در حيات اين رژيم كه هرروز برگ جديدى بر جنايات خود ميافزايد، روشن نخواهد شد، بخصوص كه با جو ارعاب و سركوبى كه ايجاد كرده است، نه خانواده هاى زندانيان سياسى اعدام شده و نه معدود زندانيان از بندرسته در داخل ايران نمى توانند پرده از همه جناياتى كه شاهد بوده اند يا از سر گذرانده اند برگيرند.اگر همت و التزام معدود زندانيان سياسى كه به خارج آمده اند در كار نبود باز هم امكان افشاى اين جنايات كمتر بود. اما خوشبختانه تعداد زندانيان سياسى اين رژيم كه در خارج نوشتن خاطرات دوران اسارت خود را آغاز كرده اند رو به گسترش دارد. اينان برآنند تا نگذارند همه جيز فراموش شود.
سورن از زمره اين ازبند رستگان است كه سالهاى زندان خود را بقلم آورده است. تعمق او بر سايه روشن هاى روحى آنانكه شرايط زندان را تحمل نكردند، درهم شكستند و راه خيانت به همه دوستان و رفقاى پيشين خود را برگزيدند، تامل او در لحظات تنهايى بر پستى و رذالت دژخيمانى كه حاضرند دست به هر جنايتى بزنند و همه اصول اخلاقى و انسانى را زيرپا گذارند تا در سلسله مراتب ولايى / روحانى جايگاه بهترى كسب كنند، سفر او به بلنداى شكوهمند زندگى زندانيانى كه هر نوع شكنجه را تحمل كردند و آمران و مجريان آبروباخته بين المللى آنها را به سخره گرفتند و با سرود آزادى بر چوبه هاى دار بوسه زدند، همگى بازگشت دردآلود انسان رنجديده ايست به جهنمى كه رژيم جمهورى اسلامى طى ربع قرن براى مبارزين راه آزادى تدارك ديده است، نشان دهنده درد تلخ از دست دادن همرزمان پيشين است....
" هيچ چيز دردناكتر از آن نيست كه در چهره هم سلول هايت نگاه كنى و يقين داشته باشى كه چند صباحى ديگر به دست جلادانى از تبار لاجوردى ، به جرم آزادى خواهى و دفاع ازحقوق محرومان تيرباران مى شوند ".
توصيف دقيق انواع شكنجه در زندان و توضيح كامل برنامه هاى ايدئولوژيك و سركوب گر زندانبانان، بازجويان و شكنجه گران اسناد تازه ايست از آنچه بر زندانيان سياسى گذشته و مي گذرد.
سورن با سفر دوباره به دنياى خاطره و حافظه به شناخت ما از چهره اسلامى رژيم در زندان و وضعيت آزادشدگان در بيرون، در جامعه و مقايسه شرايط آنها با دوران ستم شاهى بسيار كمك ميكند. او با اين اقدام به مبارزه پيگيرخود در راه آزادى و عدالت اجتماعى مهر تائيد گذارده است و اين گفته ميلان كوندرا را به يادمان مى آورد ...
مبارزه انسان با قدرت مبارزه حافظه با فراموشى است.
خاطرات سورن فرياد رساى انسان هاى بيگناهى است كه به جرم خواندن چند جزوه و اعلاميه اعدام شدند، روايت دقيق وضعيت زندانيانى است كه درتحمل شكنجه توانشان بى پايان نبوده ولى درهمين حد و بدون پيشداورى و قهرمان سازى بايد قدرشان را دانست.
سورن از زاويه اى بى طرفانه حتى درمورد خود به قضاوت نشسته است و بهمين خاطر درجه واقع بينى اين نوشته را بسيار بالا برده است. فراموش نكردن جنايات جمهورى اسلامى نه تنها زنده نگهداشتن ياد و خاطره بى شمار شيفتگان جنبش آزادى خواهى در ايران بلكه تلاشى است براى جلوگيرى از تكرار اين جنايات.

فرامرز پدرام
rasavand@yahoo.de

اين كتاب در روزهاى آينده توسط نشر بيدار منتشر خواهد شد.


Iranischer Kulturverein( Bidar)
Bei iranische Bibliothek
Am Judenkirchhof 11 C
D – 30167 Hannover
Tel. 0511/ 714544


"بيانيهً زندانيان سياسي از بند رستهً ايران"
( ليست جديد اسامی و يک توضيح )

داد بر اين بيداد


هم ميهنان شريف و آزاده ، انسانهاي آگاه و آزاديخواه در سراسر جهان-

مقاومت و مبارزه مشروع و عادلانه مردم ايران و پيشتازان پاکبازش در تمامی عرصه ها و ميدانهای فرهنگي، اجتماعي، سياسی و نظامی عليه رژيم جهل و جنايت آ خوندی حاکم بر ميهن اسيرمان ايران با عبور سرفرازانه از سرفصلها و مقاطع خطير در ۲۵ سال گذشته، به مرحله و بزنگاه تاريخی و تعيين کننده خود وارد ميشود.

ملايان جنايتکار در بحبوحهً تحولات و دگرگونيهای عظيم منطقه ايی و جهانی و در گرداب تضادها و بحرانهای سهمگين درونی و بيروني، در هراس از عقوبت محتوم و تاريخی که در انتظارشان می باشد، با غريزه ضد بشری و حيوانی خود مثل هميشه تنها راه حفظ و بقای ولو مقطعی خود را در سرکوب باز هم بيشتر و بطور خاص در هدف قراردادن و حذف آلترناتيو دمکراتيک و انقلابی خود ميدانند.

جديدترين توطئه سرکوبگرانه و تجاوزکارانهً اين رژيم ضد جمهوري، ضد اسلامي و ضد ايراني در اين مقطع خاص که ازطريق عوامل دست نشانده اش در شوراي حکومتي عراق تحت عنوان "حکم اخراج و استرداد مجاهدين خلق ايران و مصادره تمام اموالشان" اعلام شده نياز به توضيح و يا تفسير بيشتري ندارد. اين حکم در واقع نسخهً "اصلاح" شده همان فتواي جلاد قرن خميني ضد بشر است که "تجاوز به جان و مال و ناموس مجاهدين را واجب شرعی دانست".

حقيقت اينست که مقاومت مردم ايران برای صلح و آزادی در تمام سالهای حاکميت ارتجاع آخوندی همچون صفی سديد از انسانهايي آگاه و آزاديخواه و البته مبارز و فداکار در رويارويی و نبردی همه جانبه با رژيم تروريستی-مذهبی حاکم از فدای همه چيز خود در راه آزادی خلق و ميهن دريغ نکرده و در اين کشاکش نابرابر تا کنون ۱۲۰ هزار از فرزندان دلاور خلق اعدام شده و برخاک افتاده اند ودر امتداد آن بيش از ۵۰۰ هزار زندانی سياسی در اسارت و زنجير، تحت شکنجه و در صف اعدام قرار داشته اند. آری سخن از صفي است بی پايان از نسل بيشماران با رزمی بی امان و فدايی بيکران و مقاومتی فراسوی طاقت انسان که در پيشاپيش آنان زنان و مردان دلاور مجاهد خلق و رزمندگان آزادی پرچمدار و طلايه دار آنانند.

درست به همين دليل است که در همهً توطئه های ارتجاعی و دسيسه های استعماری و بخصوص در جريان توطئه خام طمعانهً اخير ارتجاع هار آخوندی و عواملش در عراق، مجاهدين خلق بعنوان صف مقدم مقاومت مردم ايران مثل هميشه مورد تعدي و تعرض جاني و مالی قرار ميگيرند. آری دلاوران همچنان در صف اعدامند تا روز پيروزی و آزادی.

بهرحال در رابطه با تباني اخير ملاهاي حاکم بر ايران و عواملشان در شوراي حکومتي عراق وتهديد به اخراج و استرداد مجاهدين لازم به تاًکيد است که مطابق کنوانسيون ژنو و از نظر حقوق بين الملل مسئوليت حفاظت و امنيت اعضاي مجاهدين مستقر در عراق، به عنوان يک کشور تحت اشغال، بطور رسمي به عهدهً نيروهاي ائتلاف و بطور خاص آمريکا مي باشد و هرگونه انتقال غير داوطلبانه و يا اخراج و استرداد آنان ممنوع و نقض آشکار کنوانسيون ژنو و زيرپا گذاشتن پرنسيبهاي شناخته شدهً حقوق بشري محسوب ميشود و بعنوان جنايت جنگي ثبت خواهد شد.
ما زندانيان سياسی از بند رسته، که بجرم مردم دوستی و آزاديخواهی ساليان متمادی در زندانها و شکنجه گاههای فاشيسم مذهبی حاکم بر ايران بسر برده ايم از جمله شاهدان عينی و گواهان هنوز زنده ايی هستيم بر جنايات و فجايع تکاندهنده ايی همچون شکنجه ها و کشتارهای بلاوقفه و شبانه روزی انقلابيون و آزاديخواهان از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ به بعد و قتل عام و نسل کشی شقاوت آميز هزاران زندانی مجاهد و مبارز خلق در سال ۱۳۶۷ . جناياتی که در تاريخ معاصر چه به لحاظ کمّی و ابعاد و موارد بيشمار آن و چه به لحاظ کيفی و عمق رذالت و شقاوت پيشگی در ارتکاب انان، نمونه و نظير نداشته و تمامی سردمداران فعلی رژيم حاکم از هردو جناح بطور مستقيم از آمران و عاملان درجه اوٌل آن جنايات بوده اند.

ما زندانيان سياسی از بند رسته، ضمن محکوم کردن توطئه ارتجاعی و تجاوزکارانهً ملاهای تروريست عليه مجاهدين خلق مستقر در خاک عراق که بسياری از ياران، هم بندان و هم سلولی های قهرمان ما هم در زمرهً آنان ميباشند، از همهً مراجع ذيربط بين المللی، حقوق بشري و حقوق پناهندگان و همچنين دولتين امريکا و انگلستان، بعنوان مسئولين کشور تحت اشغال، به جدٌ ميخواهيم که عليه حکم منتسب به شورای حکومتی انتصابی عراق که ناقض قوانين حقوق بين الملل و حقوق بشر ميباشد موضعگيري صريح و قانونی نمايند.
ما زندانيان سياسی از بند رسته در حاکميت پليد آخوندی، بعنوان بازماندگان وشاهدان شکنجه و سرکوب و قتل و کشتار صدها هزار انسان روشنفکر و آزاديخواه در زندانها و سياهچال های قرون وسطی، در پيشگاه همهً انسانهاي آگاه و آزاديخواه و وجدان هاي بيدار در سراسر جهان، عليه تمامی سردمداران جانی اين رژيم ضد بشري و بطور خاص خامنه ايي، خاتمي، رفسنجاني، کروبی و جنتی به جرم "جنايت عليه بشريت و بيداد عليه انسانيت" اعلام دادخواهی ميکنيم.

دور نيست روزی که داد مردم ايران بيداد ملايان را پاسخی تاريخی دهد.

زندانيان سياسی از بند رستهً ايران

رونوشت به:
صليب سرخ جهانی، کميسارياي عالي پناهندگان، عفو بين الملل، دبيرکل سازمان ملل متحد، رئيس جمهور امريکا، نخست وزير انگلستان


اسامي به ترتيب حروف الفبا:


يوسف امجدی مصطفی احمدی محسن ابودردا مسعود ابراهيم نژاد
ربابه افراز نادر اسکندری مهدی اسحاقی محسن اسحاقی
همدم امامی عطيه امامی حاج آقا کريمی محمد علی آقابابايی زمانی
مهدی بندار حسين بصيرت محمد علی برزگران مينا انتظاری
حميد بهروزی همنشين بهار سيمين بورچی اکبر بندعلی
شهپر تاجزاده مجتبی پيرهاشمی حامد پيرا اعظم پاشا
مهدی جواهری محمد جوانمردی سهراب جواديان بهرام تحريری
احد خوش باطن فرخ حيدری مصطفی حسينی معصومه جوشقانی
فرشته رحمتی کامل فريبا دشتی محسن دروديان جمال خوشنود
سيامک سعيدپور علی سجادی مهدی رضوی رضا روستا
صادق شجاعی کامران سقا ميترا سعيدی سعيد سعيدی
رمضان فتحی نسرين فاضل احمدرضا عموزيدی هرمز صفايی نوايی
فرح کاشانی بهروز قاسمی فرخ فرخيار رضا فراهانی
لعيا گوهری عباس کربلايی مهرداد کاووسی محمد کاظمی
عليرضا مرادی حسين مختار کبری متين زاده ناصر گيويان
پرهام مليحی فهيمه ملک محمدی محسن معافی ايرج مصداقی
سيد عبدالله ناصری آفرين ميرزا طاهری رمضان موسوی سيد رحمان موسوی
کاووس نصيری شيرين نريمانی عباس نائبيان هاله نامور
دريا هنرمند فلور همتی حسين نيکزاد فاطمه نيکنام

اسامي جديد به ترتيب حروف الفبا:

مهری امرانی نظام الدين افراز مسعود اشرف سمنانی ابوالفضل اخباری
محمد حسين توتون چيان اصغر پهلوانلو محمد رضا برگ بيدی رباب برائی
مجيد دادوند مهدی خوشبو حسين حسينی اعظم جمالزاده
زهرا سادات معينی علی زارعی حسن ريوندی زهرا رزٌاز
سارا شاه محمدی عبدالصمد سليمانی علی سپهرراد رويا سپهرراد
اصغر عباسيان طيب صادقيان بهرام صادقی رضا شميرانی
مجتبی قطبی محمد قرائی غلامرضا فتح الهی رحمان علی کرمی
محمد رضا ماسالی يدالله لرستانی فريق لاهونی جميله گلی
شکوه نسب سهيلا والی نژاد نصرالله مرندی کريم مرادی
هايده يونسی محمد يونسی شمس هادی


توضيح ضروری :

انتشار بيانيهً زندانيان سياسی از بند رستهً ايران و ليست اسامی زندانيان در حمايت از آن بازتاب بيسابقه ای در داخل و خارج کشور داشته است. بديهی است که ما در اين موضعگيری اصولي و مسئولانه خود، در عين حال نمايندگی ميکنيم هزاران زنداني سياسی ديگری را که بخصوص در داخل کشور بدليل تهديدات جانی و ملاحظات فردی و خانوادگی از امکان حمايت علنی از اين بيانيه محروم می باشند.
زندانيان سياسی حاضر در اين ليست ۱۱۵ نفره که تک تک آنان برای بازجوها و زندانبانان رژيم چهره های شناخته شده ايی هستند مجموعآ بيشتر از ۵۰۰ سال (معادل پنج قرن) زجر و زندان و شکنجه را در زندانها و سياهچال های مختلف آخوندی تحمل کرده اند.
برای رژيمی که حياتش اساسآ مبتنی برسرکوب تمام عيار بوده و آماج سيستم سرکوبش نيز کشتار پيشتازان و عناصر بالفعل مقاومت و همزمان "در خود فروکشتن" مقاومت بالقوه در جامعه می باشد، طبعآ اقدام متحدانهً اين تعداد زنداني سياسی، که روزگاريی اسير چنگال همين رژيم ددمنش بوده اند، در حمايت علنی از مقاومت آزادی ستان ايران، بسيار گزنده و دردناک مي باشد. بی دليل نيست که عوامل اطلاعات آخوندی در سايتهای تابعه خود بطور حسرت باری از "آزاد شدن" و "به خارج رفتن" آنان می نالند و بخود می پيچند.
البته سوزش و حسرت بدلی جلادان و شکنجه گران رژيم را در اين رابطه هيچکس به اندازهً ما زندانيان فهم نميکند!




آدرس ايميل برای بيان نظرات و پيوستن ساير زندانيان سياسی به ليست حاميان اين بيانيه:


zendanian_siasi@yahoo.com




یکشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۲

از اعتصاب غذاي 30 روزه سال 1365 شروع مي كنم كه از سالن 3 آغاز شد. اين بند، حدود 400 نفر زنداني داشت كه اكثرا از فعالين با سابقه و سر موضعي از جنبش كمونيستي و مجاهدين بودند. سه نفر از رفقاي اتحاديه كمونيستهاي ايران (سربداران) كه در ضربه سال 1364 دستگير شده بودند نيز همراه با جمعي ديگر در شكل گيري و تداوم اين اعتصاب غذا نقش فعالي بازي كردند. اين سه نفر، منصور قماشي، خليفه مرداني و حجت محمد پور بودند. ورود آنان بعد از ضربه 64، روحيه جديدي را به ميان بچه ها آورد و بطور كلي بر حركت مبارزاتي زندان تاثير گذاشت. آنان در همان روزهاي ورود به بند، از رفقا سئوال مي كردند: "آيا تا بحال فكر فرار را كرده ايد؟ نمي گوئيم كه حتما مي شود فرار كرد. اما اصلا به فرار فكر كرده ايد؟" و زماني كه پاسخ منفي مي شنيدند، به شوخي مي گفتند: "عجب زنداني هاي خوبي بوديد شما!" در همان دوره، رفيق منصور قماشي به هنگام هواخوري شروع به بررسي و شناسائي همه راه ها كرد تا ببيند چه امكاناتي براي فرار وجود دارد. البته تا آنجا كه من اطلاع دارم، از زندان اوين و گوهردشت كسي فرار نكرد. فقط چند بار بعضي زندانيان توانستند خود را تا در سالن ملاقات برسانند كه موفق به خروج از آنجا نشدند. اما در شهرستانها، چندين مورد فرار از زندان داشتيم.

اما بر سر چه موضوعي اعتصاب غذا شد؟ همانطور كه گفتم، اعتصاب از سالن 3 اوين شروع شد. تعدادي از زندانيان اين بند، سابقه زندانهاي زمان شاه را هم داشتند. از چپي هاي اين بند، هيچكس نماز نمي خواند و همه سر موضع بودند. رژيم براي مقابله با سر موضعي ها، 200 نفر را كه فكر مي كرد خط دهنده هستند، دستچين كرد و به انفرادي برد. همان روز اعتصاب غذا اعلام شد. يادش بخير خليفه مرداني با صداي بم خود گفت: "ما بزودي شاهد يك تحول بزرگ در زندان خواهيم بود." وقتي از او پرسيديم منظورت چيست؟ جواب داد: "شايد يك اعتصاب غذا داشته باشيم." به هر حال به زندانبانان اعلام كرديم كه تا وضعيت آن 200 نفر مشخص نشود، ملاقاتي هم نمي رويم. اعتصاب غذا سه خواسته داشت: بازگرداندن 200 نفر؛ جدا كردن زندانيان عادي كه از چندي قبل براي فشار بر سياسي ها به اين بند آورده شده بودند؛ كار نكردن زندانيان سياسي.

دو سه روز بعد از اعلام اعتصاب غذا، روز ملاقات بود كه نرفتيم. خانواده ها تا ساعت 7 شب روي زمين نشسته بودند و مي گفتند يا قبض دفن بچه هايمان را بياوريد يا خودشان را كه مطمئن شويم زنده اند. بيرون شايع شده بود كه همه را به گلوله بسته اند. 30 روز اعتصاب غذاي "تر" داشتيم. اعتصاب اتاق به اتاق سازمان يافت. يعني مسئولين 13 اتاق جمع شدند و تصميم گيري كردند.

اين را هم بگويم كه از قبل زمينه و شرايط چنين حركتي در زندان بوجود آمده بود. حركات مبارزاتي شروع شده بود. به اين صورت كه خواسته هاي صنفي بطور علني مطرح مي شد. ديگر، زندانيان به مسائل، متشكل برخورد مي كردند. اعتصاب غذا موج وار جلو رفت؛ تمام اوين را گرفت و بعد در زندانهاي ايران سراسري شد. در اوين، اعتصاب غذا از بند سر موضعي ها به سالن بچه هائي كه نماز مي خواندند اما تواب نبودند، كشيده شد. البته برخورد آنان به تند و تيزي بند ما نبود. خبر كه به گوهر دشت رسيد، آنجا هم اعتصاب كردند. يكي از مهمترين خواسته هائي كه در جريان اعتصاب مطرح شد، عدم تفتيش عقيده بود.

آن اعتصاب غذا به تمام خواسته هايش رسيد: 200 نفر برگشتند و زندانيان عادي رفتند. به هيچ شكلي از بيگاري هم تن نداديم. اين اولين باري بود كه رژيم عملا عقب نشيني مي كرد. تا قبل از آن، پوئن نمي داد. البته سعي مي كرد كسي نفهمد كه زندانيان چيزي گرفته اند. همينجا خوبست اشاره اي به زندانيان عادي بكنم. رژيم اينها را براي تحت فشار قرار دادن، دعوا راه انداختن و كتك زدن سياسي ها آورده بود. بچه هاي سياسي در بين عادي ها نفوذ كرده بودند و بعضي ها را سياسي كرده بودند. مثلا يكي از آنها كه بر سر مسائل ارزي دستگير شده بود و 15 سال حكم داشت، كم كم اخبار روزنامه ها را تحليل مي كرد. همين فرد خبر مي آورد كه امشب قرار است عادي ها بريزند تا سياسي ها را بزنند. اتفاقا همان شبي كه قرار بود حمله شود، او آگاهانه سردسته لومپن ها را كتك زد و درگيري در بين خود عادي ها شروع شد و نقشه رژيم بهم خورد.

در هر صورت بعد از آن پيروزي، بر سر هر مسئله اي كه درگيري داشتيم اعلام اعتصاب غذا مي كرديم. هفته اي يك اعتصاب غذاي دو روزه حتما داشتيم.

به تلافي همان اعتصاب غذاي موفق، 30 نفر از زندانيان را اعدام كردند كه منصور قماشي و خليفه مرداني (محمد پوئيد و محمد توكلي اكبر آبادي) جزوشان بودند. از منصور قماشي بگويم كه همه زندانيان به وي علاقه داشتند و بخاطر شركتش در مبارزه مسلحانه سربداران به او احترام مي گذاشتند. او با همه بحث ايدئولوژيك مي كرد. بحثهاي جديد سازمان در نقد "حزب كمونيست ايران"، نظرات "جنبش انقلابي انترناسيوناليستي" در مورد روند جنگ جهاني، و اين بحث تئوريك كه امپرياليسم جلوي رشد نيروهاي مولده را تا حدودي سد مي كند ولي اينطور نيست كه كلا اجازه رشد به آن ندهد را او به ما منتقل كرد. منصور صداي خيلي خوبي داشت و در جشنهائي كه به هر مناسبت برگزار مي كرديم برايمان ترانه هاي مازندراني مي خواند و از همه بياد ماندني تر، ترانه رعنا: "امسال كه سال قانونه، رعنا ـ پاسدار كشي چه آسونه، رعنا..." برادر كوچكتر منصور كه اميد نام داشت در سالن پايين بود و صداي منصور را از دور مي شنيد. يكبار در ملاقاتي پيغام فرستاده بود كه، خوب داريد آن بالا كيف مي كنيد، من هم مي خواهم بيايم آنجا. خليفه مرداني از رفقاي مسلط از نظر تئوريك بود. به همين خاطر بچه هاي حزب كمونيست و پيكار، تمايل داشتند كه ساعتها با او بحث كنند. آخرين خاطره اي كه از خليفه دارم، روزي بود كه اعدامش كردند. فردايش روز ملاقات بود. بچه ها معمولا كاردستي هاي كوچكي همراه با شعار درست مي كردند و به خارج رد مي كردند. خليفه به من گفت: روي اين سكه 5 توماني چيزي حكاكي كن تا براي فرزند يكي از رفقاي جانباخته به بيرون بفرستيم. يكطرفش را ستاره پنج پر حكاكي كردم. ولي هنوز شعاري تعيين نكرده بوديم. خليفه يك نصف روز فكر كرد. آخرش گفتم: بنويسيم بابا به ما ياد داد! از خوشحالي به هوا پريد و گفت: خودشه! اين شعار را نوشتيم و زيرش كلمه اوين را حك كرديم و تاريخ گذاشتيم. همان روز خليفه را براي اعدام بردند و سكه دست ما ماند. قرار شد يك نفر ديگر آن را به بيرون بفرستد كه هنوز نمي دانم سرنوشت آن يادگاري چه شد.

همراه با اين رفقا، يكي از بچه هاي "سازمان كارگران مبارز" بنام امير نعمت الهي هم اعدام شد. او مهندس برق بود و در وزارت نيرو كار مي كرد. بچه ها خيلي دوستش داشتند و وقتي او را براي اعدام مي برند، خيلي اعتراض كردند كه آرامشان كرد. مسعود اسدي از بچه هاي "چريكهاي فدائي خلق" هم كه قبلا در انگلستان دانشجو بود در همين دوره اعدام شد. حسين صبوري از بچه هاي "رزم خونين" هم جزو اعداميان بود.

رفيق حجت محمد پور هم چندي بعد، اعدام شد. سال بعد مراسم سالگرد اعدام حجت را در قزل حصار برگزار كرديم كه همه نيروها شركت كردند. او به خاطر قاطعيتش در برابر دشمن و برخورد صميمانه و گرمش، محبوب همه بود.

حجت و خليفه و منصور جزو بچه هاي خيلي محكمي بودند كه تا آخرين لحظه تلاش مي كردند؛ حتي بر سر نوشتن برنامه حزب در زندان بحث مي كردند و مي گفتند اگر همه اعدام شوند و جرياني نماند بايد چيزي از خود براي ادامه راه باقي بگذاريم. اينها به نقشه هاي رژيم براي شكستن روحيه زندانيان خيلي هشيارانه برخورد مي كردند. مثلا يكبار كه دشمن در شعبه بازجوئي، به اصطلاح بحث ايدئولوژيك راه انداخته بود تا بچه ها را بشكند، منصور بلند مي شود و جو شكني مي كند. با اينكار بعضي ها كه حالت متزلزل داشتند هم محكم مي شوند. جلسه بهم مي خورد و خود زندانبانان منصرف مي شوند و ديگر منصور و خليفه و حجت را به اين جلسات نمي برند. خليفه مي گفت: حرفهاي منصور خيلي موثر بود. .و جا دارد از رفيق داريوش كائيد پور، يكي از رهبران "كميته انقلابي ماركسيست ـ لنينيست" (كامل) كه جناح انقلابي سازمان رزمندگان راه آزادي طبقه كارگر بود، ياد كنم. او در سال 64 دستگير و چندي بعد به جوخه اعدام سپرده شد. (داريوش قبل از دستگيري، مدتي در كردستان بود و از نزديك با رفقاي سازمان ما ارتباط داشت. او خبر ادامه كار سازمان و اخبار جديد از فعاليت هاي "جنبش انقلابي انترناسيوناليستي" را با خود به زندان آورد.) داريوش تمام تجربياتش را به زندانيان منتقل مي كرد. دست به قلم بود و نقد مفصلي كه بر "برنامه حزب كمونيست ايران" روي كاغذهاي كوچك زرد رنگ نوشته بود، دست بدست مي چرخيد. (اين برنامه توسط اتحاد مبارزان كمونيست و كومله منتشر شده بود و بر پايه آن، اين دو جريان به وحدت رسيدند) قبل از دستگيري داريوش، بچه هاي حزب كمونيست در زندان ادعا مي كردند كه با جنبش انقلابي انترناسيوناليستي در ارتباطند. بر مبناي همين ادعا، اكثريتي ها در خبرنامه دست نويسي كه در زندان پخش مي كردند به دروغ نوشتند كه: نمايندگان حزب كمونيست ايران به كشور پرو رفته و با جنبش انقلابي انترناسيوناليستي ارتباط برقرار كرده اند. و از آنجا كه اين جريان بين المللي مشكوك و آمريكائي است، بچه هاي حزب كمونيست را لو داده و در بازگشت به دام پليس افتاده اند! بهر حال، چنين شايعاتي جريان داشت كه داريوش به زندان وارد شد و خبرهاي درست را آورد و به بچه ها روحيه داد. همه وقتي فهميديم اتحاديه بعد از آن ضربات هنوز سر پا ايستاده و دارد راديويش را راه مي اندازد، رو آمديم.

حركت مهم ديگر ما بعد از اعتصاب غذا، برگزاري مراسم اول ماه مه بصورت علني بود. براي اينكار افراد تشكيلاتي و غير تشكيلاتي، ائتلافي تشكيل دادند كه معيارش مرزبندي با رويزيونيسم توده ـ اكثريت و جرياناتي بود كه با رژيم فعلي و سابق همكاري داشته اند. شكل برگزاري مراسم هم اينطور بود كه هركس از طرف تشكيلات يا بعنوان فرد، نظرش را در جمع مي خواند. بيانيه ما را حجت محمد پور خواند. در اين بيانيه، پيوستن اتحاديه كمونيستهاي ايران (سربداران) به جنبش انقلابي انترناسيوناليستي مطرح شده بود و اينطور آمده بود كه اتحاديه با اينكار در راه انجام وظايف انترناسيوناليستي خود قدم برداشته است. سرودهائي كه هركس آماده كرده بود هم خوانده شد. بعدها سالگرد پنجم بهمن (قيام سربداران در آمل به سال 1360) را هم جشن گرفتيم و از بقيه جريانات هم دعوت كرديم.

بطور كلي از حركاتي كه در اين دوره در زندان اتفاق مي افتاد، دشمن با خبر بود، اما جو زندان آنقدر بالا بود كه ديگر نمي توانست جلوي اين چيزها را بگيرد. مقايسه كنيم با سالهاي 61 و 62 كه اگر دو نفر با هم سيگار مشترك مي كشيدند، آنها را مي بردند و كتك مي زدند كه "كمون زده ايد."

يكي از خاطراتي كه از سال 1362 دارم مربوط به دوره اي مي شود كه رژيم جريان "بررسي شايعه شكنجه" را براه انداخت. روزي در سلول نشسته بوديم. يكي از بچه هاي هوادار سازمان چريكهاي فدائي خلق (شاخه اقليت) كه زنداني سياسي زمان شاه بود و بعد از انقلاب در بازارچه كتاب مغازه داشت هم با ما بود. در سلول باز شد و سه آخوند وارد شدند. يكي از آنها دعائي بود كه اين زنداني سياسي زمان شاه را از قبل مي شناخت، تا آن حد كه با هم روبوسي كردند. او به دعائي كف پاهاي شلاق خورده اش را نشان داد و گفت: "ببين چطور گوشت آورده. اينها هيچ مدركي از من ندارند. و فقط براي اين مي زنند كه اطمينان پيدا كنند فعال سياسي بوده ام يا نه. آيا اين كار درست است؟" در همين موقع يكي ديگر از آخوندها كه بعدا فهميدم هادي خامنه اي بوده، جواب داد: "حرفتان درست است و اينكارها خوب نيست. ولي وضع ما را هم درك كنيد. جمهوري اسلامي روي لبه تيغ ايستاده بود و در چنين وضعي داشتيم جلو مي رفتيم. مجبور بوديم اينطور عمل كنيم!" اينها به سلول هاي ديگر هم سركشي كردند.

در دوره دادگاه رهبران و اعضاء اتحاديه، جريان را از طريق بلندگوي زندان پخش مي كردند. توده اي ها و اكثريتي ها خشنود بودند كه براي اتحاديه چنين اتفاقي افتاده است. يادم است كه يكي از اكثريتي ها وقتي يك مجاهد را براي اعدام مي بردند گفت خوب شد، يكي از ضد انقلاب كم شد. يعني چنين تفكر و برخوردي داشتند. در جريان دادگاه هم مرتبا به ما نيشخند مي زدند. يكيشان با خوشحالي به ما مي گفت: نگاه كنيد، دادگاه اتحاديه است. تحمل نيشخندهايشان را نداشتيم. بعدا كه سران حزب توده به تلويزيون آمدند، آنها در لاك خود فرو رفته بودند. وقتي كه توبه طبري پخش مي شد، به آنها گفتم: طبري حرف تازه اي نزد، همان خط هميشگي اش را جلو گذاشت.

حالا كه صحبت از سال 62 شد، دوست دارم از چند زنداني مبارزي كه در آن سال از بند ما اعدام شدند ياد كنم: از حميد ترك (گرايش سوسياليستي پيكار) كه كارگر شركت نفت بود و دو انگشتش هم زير پرس رفته بود، محمود اسلامي (بخش دانشجوئي ـ دانش آموزي پيكار) و احمد اراني (اتحاد مبارزان كمونيست) كه سال 26 دستگير شده بود.

يكي از فشارها در آن دوره، ممنوعيت ورزش جمعي بود. اگر اينكار را مي كرديم، پاسدارها مي ريختند و كتك مي زدند. آزادي ورزش جمعي، جزو خواسته هاي اصلي زندانيان بود. بچه هاي چپ گفتند ما هر جور دلمان بخواهد ورزش مي كنيم، انفرادي يا جمعي. مسئله اينست كه از بيرون نبايد برايمان تعيين كنند. يكي از مسائل شروع حركت در سالن 3 همين بود. براي تنبيه ما، هواخوري ها را قطع كردند ولي باز هم ادامه داديم. يا در مورد نظافت بند، دشمن مي گفت كه بيرون بند را خودتان بايد تميز كنيد كه بچه ها قبول نكردند. حتي رسيد به اينجا كه رژيم مي گفت ما اين گاري غذا را مي گذاريم بيرون و شما فقط يك قدم آن را به داخل بند بكشيد كه بچه ها گفتند اين كار اجباري است و نمي كنيم. يك مورد ديگر اعتراض وقتي بود كه مي خواستند بجاي پول به بچه ها بن غذا بدهند كه قبول نكرديم و فروشگاه زندان بسته شد. لباس مخصوص زندانيان را هم هيچوقت حاضر نشديم بپوشيم و فقط توابين آن را به تن مي كردند. بعد از سال 56، جو شكسته شده بود. زندان واقعا به محل پرورش بچه هائي تبديل شده بود كه هنگام دستگيري از نظر تشكيلاتي و سياسي، جوان بودند و حالا تازه داشتند آموزش مي ديدند. زندان واقعا مركز شده بود. برخوردها كاملا سياسي و تشكيلاتي بود. كتابهاي مختلفي هم در دسترس داشتيم كه در چندين نسخه دست نويس شده بود، از جمله: ايدئولوژي آلماني از ماركس، ماترياليسم تاريخي و ماترياليسم ديالكتيك از استالين، بنيادهاي مسيحيت از كائوتسكي، نقش شخصيت در تاريخ از پلخانف و همينطور رمان ژان كريستف. اين جو ادامه يافت تا به نقطه اوجش يعني كشتار سال 76 رسيد. (در تابستان 1367، كمي بعد از شكست ايران در جنگ هشت ساله با عراق و قبول قطعنامه 598 سازمان ملل توسط جمهوري اسلامي، جلادان رژيم بر مبناي فتواي شخص خميني به كشتار گسترده زندانيان سياسي در سراسر ايران پرداختند. رقم جانباختگان در اين كشتار تا 10 هزار نفر برآورد شده است. هدف رژيم از اين جنايت، پيشگيري از خطراتي بود كه آزادي اين زندانيان و ورود آنان به جامعه ملتهب ايران مي توانست برايش پديد آورد. همه جناح هاي رژيم با اين كشنار توافق داشتند و قدرتهاي امپرياليستي نيز در اين مورد سكوتي تاييد آميز كردند.)

كمي پيش از آن، زندانيان 5 سال به پايين، 5 سال به بالا، 10 سال، و ابد را از هم جدا كردند و به بندهاي پراكنده بردند. سال 67 خميني فتوا داد كه هركس نماز مي خواند را به تدريج آزاد كنيد و آنها كه نمي خوانند مسئله شان را حل كنيد. در زندان گوهر دشت، لشكري نامي بود كه جلادي بود از تيپ لاجوردي. او گفته بود كه ديگر در جمهوري اسلامي زنداني سياسي نخواهيم داشت. يكي از سئوالاتشان در دادگاهي كه كسي نمي دانست دادگاه است اين بود كه نماز مي خوانيد يا نه؟ چند تا بچه ها از دودكش گوهر دشت صحبتهاي نماينده منتظري و داديار زندان را شنيده بودند. اولي پرسيده بود: "چه كسي جوابگوي اين كشتن ها خواهد بود؟" و جواب شنيده بود: "هركس حكم داده جوابش را هم مي دهد." سپس نماينده منتظري گفته بود: "حداقل تيربارانشان كنيد و دار نزنيد!" بچه هاي اعدامي را در آمفي تئاتر گوهر دشت دار زدند. حمله تابستان 67 به زندانها را هم اينطور شروع كردند كه از دوم مرداد به سلول ها ريختند و تلويزيونها را بردند؛ ديگر روزنامه ندادند و هواخوري و ملاقاتها را قطع كردند. ظاهرش اين بود كه در عكس العمل به عمليات مجاهدين اينكارها را مي كنند. هيچكس از بچه ها انتظار كشتار را نداشت. تحليل همه اين بود كه چون رژيم در جنگ باخته بايد دست به يكسري رفرمها بزند. مي گفتند آزادي زندانيان سياسي يكي از اين رفرمهاست.

يك روز دربند بوديم كه متوجه بوي تعفن عجيبي شديم. همه دستشوئي ها را كنترل كرديم اما خبري نبود. بعدا شنيديم كه يكي از بچه هاي بند مقابل، يك ماشين تريلي سردخانه دار را در نبش آمفي تئاتر ديده بود كه به اصطلاح قيچي كرده و واژگون شده است. وي متوجه چند نفر شده بود كه با لباس هاي مخصوص سمپاشي وارد ماشين شده بودند و بعد از مدتي بوي تعفن قطع شده بود. سپس مكانيك آورده بودند و اسب تريلي را جدا كرده و كانتينر را به اسب جديد بسته و برده بودند. داخل اين كانتينر، پر از جسد بود. اول از همه بچه هاي مجاهدين را اعدام كرده بودند. اعدام ها تا 13 شهريور ادامه داشت. طرح كشتار از زندان مردان شروع مي شد و به زندان زنان مي رسيد. سپس كساني كه اعدام نشده بودند را دوباره به صف كردند تا به دادگاه مجدد ببرند. اما همان روز ظهر، نيري جلاد و محافظانش جمع شدند و از گوهر دشت رفتند. بعدها شنيديم كه علت قطع اعدام ها اعتراضاتي بود كه بيرون صورت گرفت و مشخصا تظاهرات هائي كه در خارج بر پا شد. اينطور بود كه ديگر نتوانستند به كشتار ادامه دهند و تعداد اعداميان از زندان زن محدود بود. البته به جاي اعدام با شلاق به جان زنان افتادند تا آنها را به زور نمازخوان كنند.

از آنچه در زندانهاي زنان مي گذشت، اطلاع دقيقي ندارم. يكي از چيزهائي كه در ذهنم مانده به سال 63 در زندان قزل حصار مربوط مي شود كه شهرنوش پارسي پور هم در خاطراتش به آن اشاره كرده است. نصف شب بود كه بلندگو شروع كرد به پخش مصاحبه زنده. مصاحبه با يكي از دختران زنداني از بچه هاي رزمندگان. او جزو كساني بود كه در سال 61 در مقابل موسوي اردبيلي خواسته هاي صنفي زندان را مطرح كرده بودند و به تلافي همين حركت، حاج داوود (مسئول قزل حصار) آنها را در بندهاي جداگانه انداخته بود. آنها در مدتي كه با هم بودند، مسئول تدريس ماركسيسم ـ لنينيسم داشتند. چند نفرشان از بچه هاي "حزب كمونيست ايران" بودند. كارهاي تئوريك مي كردند كه آن موقع در زندانها متداول نبود. توده ـ اكثريتي ها عليه شان شروع به جو سازي كردند كه شما چپ مي زنيد و باعث سركوب مي شويد. بهر حال اينها را آن شب يك به يك براي مصاحبه آوردند. خيلي هايشان نبريده بودند ولي با بقيه قاتي شان كرده بودند. حاج داوود گفت: "فكر نكنيد به اينها كم غذا داديم كه حاضر به مصاحبه شدند. اينها در قيامت بدبختي كشيدند." بچه ها شك كردند كه يعني چه؟ اين ديگر چه جاي بخصوصي است؟ بعدا شنيديم كه آنها را در تابوت خوابانده اند و روزي 3 بار اجازه بيرون آمدن داشتند. يا آنها را رو به ديوار در يك حالت ثابت مي نشاندند كه فقط اجازه 3ـ2 ساعت خواب داشتند (آنهم با پخش اذان مختل مي شد). اكثرا توابين بالاي سرشان مي ايستادند. تعدادي از آنها بيماري هاي مختلف نظير قارچ رحم گرفتند. تعدادي نيز از نظر روحي و ايدئولوژيك در هم شكستند. بعد از آزمايش اين شكنجه بر دختران، همين جريان را براي پسران راه انداختند. اسم اين بند را بند قيامت 99 درصد گذاشته بودند. يكي از بچه هاي آرمان مستضعفين 11 ماه در بند قيامت بود كه ماهيچه هاي پايش خشك شد. اين بند تا سال 64 داير بود.

از بچه هاي اتحاديه كه در جريان كشتار 76 رفتند، مي توانم از بيژن بازرگان (دبير فدراسيون دانشجويان ايراني در انگلستان ـ احياء ـ، طي سالهاي 58 ـ 57)، جعفر بيات و بهرام قدك اسم ببرم. بيژن را همان اواخر از دور در زندان گوهر دشت ديده بودم. در وقت هواخوري و رد و بدل كردن خبرنامه. در زندان خبرنامه اي داشتيم كه دست بدست مي چرخيد و هركس خبر جديدي شنيده بود را به آن اضافه مي كرد و بقيه مي داد. بيژن جزو اولين سري اعدامي ها بود. وقتي از دادگاه بيرون آمد گفت: از من پرسيدند نماز مي خواني يا نه؟ منهم جواب دادم: جمعش كنيد! اين دستگاه تفتيش عقايد را قبول ندارم.

جعفر بيات روز 9 شهريور اعدام شد. او از بچه هاي سازمان دانش آموزي ـ دانشجوئي اتحاديه كمونيستهاي ايران موسوم به "ستاد" در منطقه نارمك بود. (رجوع كنيد به يادنامه كوتاهي كه درباره وي در همين شماره حقيقت منتشر شده است.) سال 59 بخاطر فعاليت در مدرسه دستگير شد. از همان اول با "ملي كش" ها بود. يعني زندانياني كه حكم گرفته بودند و مدت محكوميتشان هم تمام شده بود اما دشمن كه نتوانسته بود آنها را تسليم كند، پس آزادشان نمي كرد. جعفر 3 سال را در انفرادي گوهر دشت گذرانده بود. واقعا انفرادي. خودش تعريف مي كرد هر وقت پاسدار كار خلافي از من مي ديد مرا به يك سلول مخصوص مي برد. پنجره ها را با ورقه آهني پوشانده بودند. اگر زمستان بود، سلول عين يخچال مي شد. بنابراين وقتي كاري مي كردم از قبل چند گرم كن روي هم مي پوشيدم چون مي دانستم مرا به آنجا خواهند برد. اين سلول در تابستان، غير قابل تحمل بود. راه نفوذ هوا نداشت و بدن كاملا آب مي شد. جعفر استاد مورس بود. 3 سال انفرادي را با مورس زدن گذرانده بود. به سلولهاي بالا و پايين و چپ و راست، با ضربه مورس مي زد؛ با بند روبرو، از طريق حركت ليوان در پشت پنجره؛ و با در روبرو از طريق نور مورس مي زد.

جعفر جزو بچه هائي بود كه بقيه جريانات هم او را بعنوان يك رفيق پر شور و فعال، خيلي تحويل مي گرفتند. او را به همراه ملي كش ها به سالن 5 اوين كه طبقه بالا بود، آورده بودند. از همانجا بحثهايش را با منصور به پيش مي برد. هر روز چهار پنج ساعت از پشت درها با هم بحث مي كردند. اول منصور به خاطر دلايل امنيتي، (چون هر لحظه ممكن بود او را ببرند)، روزي 4 ساعت مي نشست و بحثهايش را مي نوشت و بصورت نامه به سايرين مي داد. بالاخره يكروز گفت: ديگر خسته شدم. برويم شفاهي بحث كنيم! براي اينكار بچه ها نگهبان مي گذاشتند و حرفهايشان را مي زدند. جعفر بيات در مراسم اول ماه مه، بيانيه خودش را هم خواند. واقعا بچه پر شوري بود.

از ديگر بچه هائي كه همراه با جعفر اعدام شدند مي توانم از مهرداد ميرهاشمي (سازمان كارگران مبارز)، محمد (اتحاد مبارزان كمونيست)، و يكي از بچه هاي سازمان توفان كه راننده كاميون بود نام ببرم. از بچه هاي ديگري كه در كشتار سال 67 جان باختند، رضا قريشي (جناح انقلابي سازمان رزمندگان) بود كه حكم هم گرفته بود و عليرضا زمرديان (پيكار).

چند نكته هم در مورد دلايل مقاومت كردن يا شكستن در زندان بگويم. بر سر اين مسئله هم در زندان بحث بود. بعضي ها مي گفتند پايه اجتماعي براي مقاومت كردن مهم است. يعني اگر كارگر باشي مي تواني مقاومت كني. و برخي مي گفتند روشن بودن از نظر ايدئولوژيك و سياسي مهم است. مثلا رضا قريشي مي گفت من آمار گرفته ام و تعداد كارگراني كه زود زير شكنجه شكستند كم نيست. خودم هم فكر مي كنم پايگاه اجتماعي، معيار اصلي نيست. تا خود آدم مسئله دار نباشد، فشارهاي زندانبان ها تاثيري ندارد. صاحب يك خط روشن بودن و اعتقاد به آن، خيلي تاثير دارد. مهمترين عامل شكستن، ترديدها و تزلزلات روي اين مسئله است. اين يك مسئله اعتقادي است. مثلا بچه هاي خودمان كه سال 1362 دستگير شدند چون مصوبات و جمعبندي شوراي چهارم را در دست داشتند زياد سرگردان نبودند و اين خيلي تاثير داشت. يا بچه هاي دستگيري سال 46، بهتر از دستگيريهاي سال 16 عمل كردند. يا مثلا خود ما وقتي خبر پيوستن اتحاديه كمونيستها به جنبش انقلابي انترناسيوناليستي را شنيديم و از نقدي كه اتحاديه به خط "حزب كمونيست ايران" كرده بود با خبر شديم، يكمرتبه زنده شديم. اخباري كه رفقاي دستگير شده در سال 46 برايمان آوردند، باعث شد كه برخوردها نسبت به گذشته خيلي فرق كند و با انرژي بيشتري بتوانيم جلو برويم. اين تعيين كننده است. درست مثل وقتي كه آدم يك مقاله جديد را بر سر يك گره ذهني كه هميشه داشته مي خواند و وقتي به جواب مي رسد، احساس نو بودن مي كند. اين را عمومي مي گويم و منظورم فقط در مورد كمونيستها نيست. مثلا در مورد زندانيان بهائي كه به اصولشان معتقد بودند نيز همين مقاومت را مي ديديم. گفتم بهائيان و اين نكته يادم آمد كه مجاهدين آنها را بايكوت كرده بودند و توده اي ها هم همين سياست را داشتند. ولي ما بچه هاي خط 3 و چريكهاي اقليت يك روز نشستيم و تصميم گرفتيم كه اين جو را بشكنيم. (خط 3 به طيف سازمانهائي گفته مي شد كه بدرستي ماهيت شوروي دوران خروشچف و برژنف را سوسيال امپرياليستي دانسته، عليه رويزيونيستهاي حاكم بر چين بعد از مائو موضع داشته و با مشي چريكي مخالف بودند) نوروز بود و رفتيم در جشن بهائيان در بند 71 شركت كرديم.

برگردم به بحث مقاومت. البته مقاومت به خصلت هاي شخصي هم بر مي گردد. مثلا بعضي از توده اي ها بودند كه عليرغم خط حزبشان و داغان شدن كل تشكيلاتشان، باز هم ايستاده بودند. اين را هم بگويم كه سياست به اصطلاح "توبه تاكتيكي" مجاهدين در ايجاد جو نامساعد و رشد توابيت در زندانها تاثير داشت و خيلي ضربه زد. بعضي از اين "توابين تاكتيكي" مجاهدين هر كاري مي كردند و حتي به زندانيان اعدامي، تير خلاص مي زدند و بعد كه بيرون مي رفتند دوباره به مجاهدين مي پيوستند.

حالا كه حرف از مقاومت به ميان آمده بايد از برخي رفقاي خودمان ياد كنم كه در اين زمينه، جاي خود را دارند. رفقائي نظير سوسن اميري، حسن اميري، اصغر اميري، صادق خباز، هاشم مازندراني، بهروز فتحي، علي چهار محالي و... اينها اصلا از انفرادي بيرون نيامدند و بعضي هاشان زير شكنجه كشته شدند. علي چهار محالي كه يكي از كمونيستهاي قديمي به حساب مي آمد و رفقا او را بنام مستعار رحمان مي شناختند، يك دفاعيه صد صفحه اي تهيه كرده بود. يكي از بچه هاي سازمان چريكها (اقليت) كه بعد از اعدام رحمان به همان سلول انفرادي انداخته شد، تعريف كرد كه بخشي از اين دفاعيه بر ديوار نوشته شده بود كه در آن بيدادگاه هاي رژيم را محكوم كرده بود.

سالهاي زندان بعنوان بخشي از زندگي ما زندانيان سياسي، بهر طريق سپري شد. اما به اين تجربه، دو گونه مي توان برخورد كرد: تجربه اي براي آموختن؛ يا تجربه اي براي افسوس خوردن. من هر دو نوع برخورد را در اطرافيانم ديدم؛ چه قبل از آزادي و چه بعد از آن. نمونه يك زنداني را بياد مي آورم كه برادرش معاون وزير نفت بود و او از همان موقع داشت حساب مي كرد كه وقتي بيرون بيايد شغل و مقامي بالا بدست خواهد آورد و همينطور هم شد. بهر حال، من جزو آن دسته هستم كه تجربه زندان را تجربه اي براي آموختن و ذخيره اي براي ادامه راه مي بينم.

پنجشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۲

همنشين ِ بهار
از درون ِ شب ِ تار ، می شکوفد ُگل ُِصبح

من اين روزگاران اسارت بزرگ را ، نه در نوحه سرائی بر ويرانه ها و طلب ُمصرانه از آسمانها ، بلکه در گردآوری و آماربرداری های بر هم انباشته مان صرف کرده ام ، دارائی هائی که هيچ دشمن پيروز نمی تواند از ما بربايد ، يادمان ها . . . بله يادمان ها
رومن رولان

--------------------------------------------------------------------------------

زندان " زنده - دان " است ! کما اينکه قبر ُمرده - دان
دردآور است که حديث ِ زندان و زنداني ، بخش عمده اي از تاريخ کشور مارا تشکيل می دهد ، اما ضمنا نشانگر اين هم هست که جامعه ما ُمرداب نيست ، رودِ خروشانی ست که سکوت و سکون در آن راه ندارد و سنگ انداختن ها نمی تواند راهش را سد کند
فهرست ( البته ناقصِ ) زيرکه با تلاش و جستجوی بسيار تهيه نموده ام ليست ِ بيش از ۴۰۰ کتاب يا مقاله است که پيرامون " زندانهای شاه و خمينی " نوشته شده و آنرا به آن دسته از زندانيان سياسی تقديم می کنم که يک سينه سخن دارند اما " خاطرات ِ خانه ِ زندگان " ! را که از آن ِ همه مردم ايران است و چون کوله باري بر دوش آنهاست ، با امروز و فردا کردن و دلخوشی در " زندان ِ روزَمرّگی " ! حبس نموده و برباد می دهند
دهها هزار تن از رعنا ترين و ُزلال ترين فرزندان اين ميهن از جمله به دليل تجربيات ناگفته شاهدان جنايات گذشته به قتلگاههای رژيم جديد رفتند ، شاهدانی که هنوز بعد از گذشت چند دهه لب به سخن نگشوده اند

براستی اگر آثاری چون تاريخ بيداری ايرانيان و مشروطه کسروي نبود ، اگر نظائر حسين مکی و بيژن جزنی و علی معصومی و . . . نيز به وقايع نگاری صرف اکتفا نموده و امثال خسرو روزبه و شکرالله پاک نژاد و سعيد محسن َپته ِ جنايتکاران را روی آب نمی ريختند ، نويسندگان مرتجع و وابسته ــ که " قلم " ی را که خداوند به آن سوگند خورده ، نجس کرده و می فروشند ــ شيخ فضل الله نوری و ناصرالملک را به جای صوراسرافيل و ستار نشانده ، کودتای بيست و هشت مرداد را قيام ِ ملی ! انقلاب سفيد ِ " ِکندی خواسته " را
پلکان ِ مد رنيسم ! و خاتمی و گنجی را مصدق ! و منتسکيو ! قالب مي کردند

--------------------------------------------------------------------------------

يادآوري نکات زير را در آغاز ضروری می بينم
ــ اين ليست از جمله به اين دليل که جز نام اثر و نويسنده آن ، جزئيات بيشتری ارائه نميدهد " کتاب شناسي زندان " به معنی دقيق کلمه نيست و ازاين بابت پوزش می خواهم ، واقعش اينست که هرآنچه تا کنون نوشته ام نه با کامپيوتر شخصی و در خانه راحت ، بدون دسترسي به ياداشت هاي ضروري ودر شلوغی و سر و صدای کافه اينترنت های شهر بوده و تازه باهزار دردسر با يک انگشت ! تايپ زده ام ، شناسنامه کامل آثار زندان با تلاش جمعی زندانيان آزاد شده ميسراست
ــ در اين فهرست نام " ناِکسان " نيز ديده ميشود و روشن است که ميان ماه من تا ماه گردون و ماهيت خاطره نويساني چون احسان نراقي و هادی غفاري با صفر قهرمانی و مرضيه اسکوئی ــ هزاران فاصله تا آسمان است ، و در اينجا بحث ارزشيابی ( جدا از اينکه من صلاحيت اش را هم ندارم ) در کار نيست

ــ ميدانيم که تاريخ شفاهى مكتب جديدى در تاريخ ‏نگارى است كه از حدود سه دهه پيش ظهور كرده است. تاريخ شفاهى، ثبت و ضبط رويدادها و حوادث براى تاريخ ‏نگارى به شيوه غير مكتوب است ،علاوه بر اين تاريخ شفاهى مقدمه ‏اى براى تاريخ مكتوب هم هست درحال حاضر مؤسسات مختلفى درباره تاريخ شفاهى ايران در خارج از كشور وجود دارد كه پروژه تاريخ شفاهى هاروارد، تاريخ شفاهى جنبش چپ در ايران، بنياد مطالعات ايران و تاريخ شفاهى يهود درباره يهوديان ايران از جمله آنها هستند در همين رابطه آقاي حميد احمدی با بسياري از حادثه سازان تاريخ معاصر ما مصاحبه هاي باارزشی انجام داده که در نوع خود خدمت بزرکی ست ، نيروهای انقلابی ميهن ما به دليل گرفتاری های روزمره يا شايد " دماغ در نياوردن " اين کارهای روشنفکری ! تا کنون به اين موضوع نپرداخته اند ، بر عکس تا آنجا که من اطلاع دارم سردمداران رژيم از توجه به اين مسئله غافل نبوده و واحد تدوين تاريخ شفاهى انقلاب اسلامى حوزه هنرى،مركز اسناد انقلاب اسلامى و مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران از مراكز رسمى هستند كه از سال‏ها پيش فعاليت خود را آغاز كرده ‏اند

با اين توضيح اميدوارم زندانيان آزادشده خاطراتی را که در اصل متعلق به مردم شريف ميهنمان است ثبت و ضبط کنند و بخصوص پای صحبت خانواده زندانيان که در اصل بارهمه محنت ها بر دوش آنها بوده است بنشينند ، بسيار شنيده ام که برخی از زندانيان از کارهای انجام شده ديگران از " حقيقت ساده " منيره برادران گرفته تا " زيربوته لاله عباسی " نسرين پرواز و . . . ايراد ميگيرند که فلان جا حق ُکشی شده واين يا آن مطلب گفته نشده و ِاله و ِبله . . . . خب خواهران و برادران عزيز اگر آنها که شما ايراد ميگيريد اينجا يا آنجا را عمدا و سهوا ننوشته اند ، شما که خودتان هيچ ننوشته ايد ، هيچکس نميداند ِکی و کجا خواهد افتاد ، چه بسا فردا از خاک ما گندمی برويد و در تنوری بسوزيم يا شبدری برآيد که ُبزی درآن بچرد لطفا از زندان روزمرگي بيرون بيائيد وآستين ها را بالا بزنيد ، قلم مقدس ديکته ناپذير را برداريد و بنويسيد و شما گزارشگرامين واقعيتها باشيد



--------------------------------------------------------------------------------


ترديد ندارم که اين ظلمت شبانه جاي خود را به صبح خواهد داد و از درون شب تار ، مي شکوفد ُگل صبح
با اين ايمان به برخي از آثاري که به زندانهاي شاه و شيخ نيز مي پردازد ، نگاه مي کنيم ــ اميدوارم بتواند راهگشاي خواهران و برادراني باشد که هنوز ُسفره دلشان را باز نکرده و قلم به دست نگرفته اند

دفاعيات دکتر اراني در دادگاه رضاشاه / ايام محبس ــ علي دشتي / تيمور تاش در صحنه سياست ايران ــ دکتر باقر عاقلي / بازنگري در تاريخ قاجار و روزگار آن ــ ابونصرعضدقاجار/زندان فلک الافلاک ــ خليل ملکي
واقعه اعدام جهانسوز و ريشه هاي سياسي اجتماعي آن ــ نجفعلي پسيان / ياداشتهاي زندان از ۱۹۲۸ تا۱۹۴۲ اردشير آوانسيان /خاطرات يک چريک در زندان ــ يوسف زرکار / چهارده ماه در خارک ــ کريم کشاورز
نوروز در جزيره خارک ــ سيد ابوالقاسم انجوي شيرازي / خاطرات دوران سپری شده ــ يوسف افتخاري / خاطرات پيشه وري / زندگی نامه محمد علی شميده ، به کوشش بهرام چوبينه / خاطرات يک زن توده ای ــ راضيه ابراهيم زاده /خاطرات سياسی ايرج اسکندري / رفقای بالا ــ منوچهر کی مرام / خاطراتی از دکتر حسين فاطمی ــ تنظيم ازمکري / اسناد محمد نخشب / از هر دري سخني ــ خاطرات به آذين / مهمان اين آقايان ــ به آذين / ورق پاره هاي زندان ــ بزرگ علوي / خاطرات مريم فيروز / از ديار خويشتن ( يادنامه زندگي ) ــ احسان طبري / خاطرات کيانوري / خاطرات سياسي خليل ملکي، به کوشش محمد علی همايون کاتوزيان / خاطرات سيروس ــ محمد آخوند زاده ، دنيا سال ۴ ، هزاروسيسصد و پنجاه و دو ، شماره ۴ سال ُنه هزار و سيصد و چهل و هفت
خاطرات انور خامه اي ــ سه جلد / کتاب سياه ( کتابچه حقيقت ) ــ در مورد دستگيري هاي پس از ۲۸ مرداد که رژيم شاه تهيه نموده است و اسناد باارزشي دارد/ از انزلي تا دوشنبه ــ محمد روزگار/ خاطرات ناصر تكميل همايون/ خاطرات حسين مکی ، که از جمله به چهره پشت پرده کودتای ۲۸ مرداد شاپور رپورتر
اشاره ميکند ، فردی که مورخين تا اين اواخر چندان از او نميگفتند / خاطرات شاپور رپورتر
تنبيه در تنبيه ــ گفتگوي حميد احمدي با محمود روغني از اعضاي پيشين حزب توده ايران / گذار از برزخ ــ ناصرزربخت / گذز از طوفان ــ گفتگوي حميد احمدي با مرتضی زربخت / پوزشي از خلق در برابر خلق ــ پرويز قليچ خاني / در گذر خيال ــ ناصر کاخساز / داد و بيداد ــ ويدا حاجبي

خاطرات مادر سنجري - ماه منير فرزانه

به اميد اينکه همه مادران شهداء از مادر شايگان تا مادر رضائی و مادر کوشالی ومادر ابراهيم پور و مادر جهانگيری ، مادر الله قلی خان دلير و مادر همدم و. . . و مادر باغبان که هنوز در منطقه مرزی با رزمندگان است و دهها پدر و مادر بزرگوار ديگر که نامشان را نميدانم خاطرات خويش را برای نسلهای آينده ضبط کنند

خاطرات آلبرت سهرابيان / خاطرات صفرخان ــ بهروز حقي / خاطرات صفرخان ــ علي اشرف درويشيان / با ياد صفرخان ــ ناصر رحيم خاني / يادي از صفرخان ــ حسن جعفري / يادي از صفرخان ــ غني بلوريان گفتاري در باره شکنجه و زندان ــ سازمان مجاهدين / هوشياري انقلابي ، مبارز اسير در زندان ــ سازمان مجاهدين / طرح فرار من ( رضا رضائی ) ــ سازمان مجاهدين / خاطره اي از مهدي ــ خليل رضائي ، شورا شماره ۱۱ شهريور شصت و چهار / نظري به جنبش مسلحانه در سه سال اخير ــ آذر ۵۳ ــ مجاهدين / ياداشتهاي محسن فاضل ، زندان اوين از ۲۲ فروردين ۵۹ تا خرداد ۶۰ ( به آلمانی هم ترجمه شده است ) ــ هواداران سابق سازمان پيکار ، فرانسه / افسانه ما ــ غ - فروتن
يادداشتهای روزانه مهندس بازرگان ــ بخش زندان / خاطرات سيد احمد صدر حاج سيد جوادى

آله کوک ( برگ سبز ) ، خاطرات غني بلوريان / نيم قرن مبارزه ــ خاطرات دبير کل حزب دموکرات عبدالله حياکی/ خاطرات کريم حسامي / خاطرات قاسملو / خاطرات همسر دکتر اعظمی / زندان شاهنشاهی ، نشريه پيک مبارز ، دی ماه ۵۴ ــ انجمن محصلين و دانشجويان ايرانی در برلن غربي / مدافعات خسرو روزبه ، شکرالله پاک نژاد ، گلسرخی و دانشيان ، سعيد محسن و ناصر صادق و ميهن دوست و . . . و نيز وصيت نامه محمد خرم آبادی ، از چريکهای فدائی خلق / شصت سال خدمت و مقاومت ــ خاطرات مهندس بازرگان / شريعتي به روايت اسنادساواک ــ سه جلد ، اينگونه کتابها را موسسه اي موسوم به " مرکزاسناد انقلاب اسلامي " تهيه نموده است
بر فراز خليج ــ خاطرات محسن نجات حسيني ، که در گذشته هاي دور با مجاهديني چون موسي خياباني و محمود شامخي و ناصر صادق و . . . بوده و در ماجراي هواپيماربائي در عراق هم زنداني شده است
خاطرات امير انتظام / از آنچه بر ما گذشت ، ۴ روايت بر اساس ۴ گفتگو با ۴ زن ــ طيفور / در اوين ، ۲ جلد ــ محمد جعفری ، از مسئولين روزنامه انقلاب اسلامی و از همکاران بنی صدر / من يک شورشي هستم ــ عباس سماکار / هفت سال در زندان آريامهر ــ احمد آرامش / حماسه مقاومت ــ اشرف دهقاني / درد زمانه ــ محمد علي عموئي

اعتصاب غذاي بزرگ زندانيان زندان قصر ــ محمد اعظمي ــ مجله نقطه ــ شماره ۵ و شش / چند نامه از محمد تقي شهرام از زندان به مقامات دادستانی جمهوری اسلامی ــ کميته پشتيبانی از زندانيان انقلابی ــ تهران سال ۵۹ياداشتهاي تقي شهرام ــ جزوه اي حدود سي صفحه که نامبرده پس از دستگيري توسط پاسداران در اوين نوشته و به بيرون ارسال نموده است
زندان ِ توحيدي الف - پايا ( پرويز اوصياء ) / خاطرات پرويز اوصياء
و در اينجا دختران مي ميرند ــ شهرزاد / نيمه پنهان زنداني سياسي ــ هاله سحابي / ستاره هاي گمشده ــ شيون بامداد /فتنه دور قمري ــ بهداد / در باره وضع زندانها در ايران ــ حميد شوکت / چند گزارش از دستگيري و شکنجه هواداران " سچفخا " در کميته مارلان وديگر کميته ها / زنده به گوران اوين ــ راه آينده ، بهمن شصت و يک
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق ــ جبهه همبستگي براي دفاع از حقوق دموکراتيک مردم ايران / در زندانهاي جمهوري اسلامي قانون جنگل حکمفرماست ــ شماره ۸۱ راه توده / بريده ــ ايمان ، مجله شورا شماره ۵ / گزارش مسلخ اوين ــ انديشه رهائي شماره هاي ۳ و ۴ اتريش سال شصت و سه / در راهروهاي خون ــ جامعه دموکراتيک مردم ايران مقيم فرانسه / مادران و کودکان در زندانهاي خميني ــ مينا وطني ، مجله آزادي ، دوره دوم شماره سه

جمهوري زندانها در دو جلد ــ نوشته" وريا بامداد " که براي اين کتاب باارزش زحمات بسيار کشيده است
نبردي نا برابر ، گزارش ۷ سال زندان از سال ۶۱ تا ۶۷ ــ " به انگليسي هم ترجمه شده " ـــ نيما پرورش
what happened to us in 1988
با من از درخت سخن بگوئيد " از انتشارات سازمان اتحاد فدائيان خلق " ــ مسعود فرزاد /گلهاي خونين ــ مهدي جاويدي / زندان اوين به روايت يک سرباز وظيفه ــ نشريه جنبش تير هشتاد / تجاوز به زنان در جمهوري اسلامي ــ ثريا دانياليان / شکنجه و سلول انفرادي در زندان ۳۳۶ ــ سعيد معماري / تاثير زندان و شکنجه و اعدام بر خانواده هاي درگير مسئله زندان در ايران ــ مهين روستا ، خبرنامه کانون زندانيان سياسي

گزارش يک فرار ــ شکوفه مبيني / تک پنجره ای به زندگی ــ شکوفه مبينی /روانشناسي شکنجه ، برگردان از سوئدي ( از هارموت اينچ ) ترجمه آذر محلوجيان/ روانشناسي شکنجه ــ منيره برادران/ زندان هاي اسلامي و جنايت عليه بشريت ــ منيره برادران / حقيقت ساده ( سه جلد ) منيره برادران
تأملي در حقيقت ساده ــ شهلا شفيق ، مجله نقطه شماره يک /زندان می گريست ــ م - رها ــ آرش شماره ۱۴ و ۱۵/ آشيان ويران ــ م - رها ، کتاب نقطه شماره يک / زندان سياسي ــ احمررد يازگر/ بررسي کشتار جمعي زندانيان سياسي ــ بابک عماد/ زندان در چرخه مبارزه طبقاتي ــ فرهاد سپهر/ با مرگ خميني در سلولهاي اوين چه گذشت ــ فريده ثابتي پيرامون کشتار زندانيان سياسي ، فرانسه - آذر شصت و هفت

جاي آنست که خون موج زند در دل لعل ، ويژه نامه نشريه آغازي نو








شکنجه در دو رژيم ــ ارواند ابراهيميان ــ به زبان انگليسي ست
confessions . prisons and puplic recantations in modern iran tortured
امير انتظام قرباني انحصاري شدن حاکميت ــ علي فياض


--------------------------------------------------------------------------------



يادداشتهاي زندان اوين ، از ۲۲ فروردين ۵۹ تا ۲۲ خرداد ۶۰ ، که در آن از جمله به ليست مخالفين که در دست ساواک بوده و بعد در رژيم جديد مورد استفاده قرار گرفته اشاره شده است " ــ از انتشارات پيکار
تاکتيک هاي دشمن در تعقيب و مراقبت و راهنمائي براي مقابله با آن ــ از انتشارات راه کارگر

صدور حکم اعدام توسط خميني در شهريور ۶۷ ( البته حکم اوليه در مرداد ماه ودر آغاز با اعدام مجاهدين صادر شد ) ــ داور ، مجله آرش شماره ۸۱ و هشتاد و دو
در شماره فوق مقالات ديگري در مورد قتل عام ۶۷ موجود است از جمله
در باره مقاله نگاهي به انفرادي که مينا زرين نگاشته است ــ صبا اسکوئي / کلام ممنوعه حکومت فقها ــ مهدي اصلاني
خاوران ــ پويا / تاريخ تابستان ۶۷ را هرگز فراموش نخواهد کرد ــ ر - پارسا
خاوران نامي ست براي فراموش نکردن ــ محمد رضا معيني
زبان زن زنداني ــ نجمه موسوي / زنان ملي کش ــ رها آفتابگردان / مقتول لعنت آباد ــ حسن حسام

تعقيب و مراقبت و تجاربي از زندان ــ شماره ۱۴ ، اتحاد کار
اکثر شماره هاي نشريه آلماني " آنگهوريگين اينفو " که به طور تخصص به مسئله زندانيان سياسي در جهان " و ايران " مي پردازد ، ۲۰۰۲ ماه دسامبر - مصاحبه با محمود خليلي / شاهد روايتگر ، شاکي تاريخ ساز ــ محمد رضا معيني / پشت ديوار شب ــ رضا نويامه ، نشريه نقطه کتاب دو /قصه هاي زندانيان ــ زندانيان بند چهار واحدسه قزل حصار زير نظر رژيم نوشته اند
انسان آزاديخواه انساني تحقير پذير نيست " که صنوبر ،نويسنده دلير آن داستان تجاوز شکنجه گران را در زندان اصفهان به زنان زنداني به تصوير مي کشد " ــ کتاب زندان جلد يک
نامه هائي از زندان ــ سرگرد جعفر وکيلي / بررسي نامه هاي زندان ، مجله آرش ۵۳ ــ مجيد نفيسي / پيش در آمدي بر نامه هاي زندان ــ مجيد نفيسي / واپسين نامه ها - وصيت نامه هاي اعدامي ها - شقايق / واپسين نامه ها ، اسناد خونين مقاومت ، انتشارات شقايق سال شصت و يک / در فرانکفورت چاپ شده است/ نامه هاي زندان ، از عشق و از اميد ــ نوشابه اميري

مصاحبه با لطف الله ميثمي در باره شکنجه و بارجوئي توسط لاجوردي و اينکه قصد داشته در اعتراض به شکنجه زندانيان خودش را در ميدان آزادی تهران به آتش بکشد ــ ايران فردا شماره چهل و سه
آيا تجاوز يک اتفاق ساده بود ؟ ــ دنيا روشن
مسائل زندان ــ مصاحبه با تراب حق شناس ــ مجله آرش شماره ۷۹ سال هشتاد / زنان مجاهد و مبارز در زندانهاي شاه ــ مصاحبه با پوران بازرگان ، شماره ... سال ... مجله آرش / گزارش کوتاه از وضعيت زندانهاي ايران ــ مرجان ، سپيده ، ستاره / ويژه شکنجه و زندان ، مجله نقطه شماره ۶ تابستان هفتاد و پنج
نامه معروف کيانوري به خامنه اي از زندان ، در تاريخ ۱۶ بهمن ۶۷ که از جمله در مورد مرگ جانگداز دو کرد دلير در زندان " مصطفي باباخاني و رضا شلتوکي " که منهاي تادرستي هاي حزب توده مورد احترام زندانيان سياسي بودند ، افشاگري نموده است / پديده ناشناخته زندان ــ حجت محسني / هفت روز زندان ، تصوير يا واقعيت در زندان ــ رضا شفق
خاطراتي از زندان يونسکو " دزفول " ــ شهاب شکوهي / کابوس وحشت ــ راه کارگر / دی و اسفند هفتاد

کشتار زندانيان سياسی در گوهردشت ــ کامبيز همايون - فدائی -فروردين شصت و نه / تحليلي کوتاه از يک دهه زندان در جمهوري اسلامي ( از ۵۸ تا ۶۸ ) فدائي / تير و آبان شصت و نه / يادواره اي از روزهاي فاجعه قتل عام زندانيان سياسي از زبان خانواده هاي زندانيان ــ اتحاد کار / مرداد شصت و نه / تجاربي از زندان ــ اتحاد کار / ارديبهشت و تير شصت و نه
از آن روزهاي تلخ . . . ــ کار ۱۴۲ / شهريور پنجاه و هشت / نامه اي از گوهر دشت ــ نامه مردم / سال ۱۹۹۰ ماه فوريه
اعدام هاي جمعي به روايت شهود عيني ــ راه توده مهر هفتاد و شش
گزارش رسمي گاليندوپل ، نماينده رسمي سازمان ملل پيرامون کشتار زندانيان سياسي در ايران
طنز هادي خرسندي / پيام خاتمي به مناسبت کشتار زندانيان سياسي در سال شصت و هفت
گفتگوي راديو آشنا و . . . با صاحبنظران و زندانيان سياسي پيرامون قتل عام سال شصت و هفت / قانون تواب ــ اکثريت / ۲۸ ارديبهشت شصت و هشت / اتاق معجزه و تاريخ آن ــ حسين جعفري / که از جمله از خسرو قشقائي و عباس حجري و . . . ياد کرده است
آگهي هاي تسليت وتحريم در روزنامه ها پس از تابستان ۶۷ ! که جسته و گريخته از شهداي راه آزادي ياد کرده اند در " نامه مردم " از شماره ۲۱۸ تا ۳۱۲ حدود ۸۰ آگهي از اين نوع ديده ام / هفت سال در زندان ــ ي - مهيار / اعدامها ــ کار / دي و بهمن شصت و هفت / زندانها و شکنجه گاههاي رژيم خميني ( زندان رشت ) ــ روزنامه مجاهدشماره ۲۴۴ ، زندان لاهيجان شماره ۲۴۶ ، زندان قم شماره ۲۳۴
خاطرات زندانيان ــ روزنامه مجاهد شماره هاي ۱۸۰تا ۱۸۶ ، ۱۸۸ ، ۱۹۰ ، ۱۹۸ به بعد
افشاي جنايات رژيم توسط مجاهدين از بند رسته در ۷ شهر آمريکا ــ مجاهد ۲۷۶ ماه دي شصت و چهار
نوروز در زندانهاي رژيم ضد بشري ــ گوهردشت - اوين - قزل حصار - اراک - اروميه - اصفهان . . . در سالهاي ۶۲ تا ۶۴ مجاهد شماره ۲۸۵ فروردين شصت و چهار
نشريه پيکار شماره هاي ۲۸ - ۶۶ - ۹۵ - ۱۰۰ - ۱۰۱ -۱۰۵ - تا ۱۲۶ آبان شصت / نشريه راه کارگر

شماره هاي ۲۸ - ۳۰ - ۳۲ - ۴۰ - ۴۴ - ۴۷ - ۴۸ - ۵۵ - ۵۷ -. . . تا صد و سي و چهار / شکنجه زندانيان سياسي را افشا کنيم ــ کار ، فدائيان اقليت شماره ۹۱ دي ماه پنجاه و نه / اعتصاب غذا و اعتراض زندانيان سياسي ــ کار ، اقليت ۱۰۵ فروردين شصت / آنجا که فولاد آبديده مي شود ــ شماره هاي ۲۰۴ تا ۲۰۹ــ اقليت شوراي عالي
دروغ پردازي حزب جمهوري از شکنجه در زندان ــ کار - اقليت شماره ۱۱ خرداد شصت
آن روزها چگونه گذشت ــ کار اکثريت / شماره ۶۶ شهريور شصت و شش
احساس تلخ و وجدان بيدار ــ در باره قتل عام ۶۷ ــ کار اکثريت شماره ۴۴ مهر هفتاد و يک / نامه ۹۰ تن از زندانيان سابق به صليب سرخ ــ آرش شماره ۱۷ خرداد هفتاد و يک / من شاهد قتل عام زندانيان بودم ــ پيام کارگر ۶۴-۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ زمستان هفتاد و سه
آن عاشقان شرزه که با شب نزيستند ــ مصاحبه با ميهن عصمتي ــ آغازي نو شماره ۸ سال هفتاد
ما نبايد شکسته شويم ، ما بستگان ايستادگانيم ( مصاحبه با خانواده شهدا ) اتحاد کار شماره دوازده / نشريه بانک رهائي جزوات ۸ وتا دوازده ــ سال شصت و هشت
ششصد شب تنهائي ــ دکتر علي شريعتي " شخصا از يکي از نگهبانان سلول ايشان در بند شماره شش کميته به اصطلاح ضد خرابکاري زندان شاه که تحت تاثير وي بوده است ، شنيدم که دکتر شريعتي گفته " شب هاي تنهائي ام را در زندان گرچه نمايندگان ظل الله ! مثل رسولي و احمد رضا کريمي بارها اشغال کرده اند خواهم نوشت " بعد از رهائي از بند از دکتر شريعتي تعبير ۶۰۰ شب تنهائي ، شنيده شده است ــ ساواک شاه استاد محمد تقي شريعتی پدر دکتر را در تاريخ بيستم تير ماه پنجاه و چهار گروگان گرفته و تا بازداشت دکتر در زندان نگه ميدارد ، در تاريخ ۵/۷/۵۲ دکتر حبس ميشود وتا ۲۹/۱۱/۵۳ در کميته به اصطلاح ضد خرابکاری زندانی ميشود ، از دستگيری استاد تا آخرين روزی که شريعتی در زندان می ماند حدود ۶۰۰ شبانروز ميشود ــ اين خاطرات جدا از کتاب دو جلدي " گفتگوهاي تنهائي " ست که اميدوارم بعدها پيدا شود

شريعتي سيماي يک زنداني ــ سوسن شريعتي

در قلب بزرگ خلق ، ياد بيژن و همراهان هميشه زنده است ــ شهيد هيبت الله معيني چاغروند ( همايون ) سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران ، تابستان هشتاد و دو / کتاب زندان ، که به همت ناصر مهاجر ( تا کنون سه جلد منتشر شده و حاوي مقالات ارزنده است ) پيشينه زندان جمهوري اسلامي
اعدام صادق قطب زاده ، مراحل و اشکال مختلف دستگيري ــ محمد رضا همايون / شکنجه شده ديروز ، شکنجه گر امروز ــ ع - ديروزي
تأملي در باره شکنجه ــ پولاد همايوني / دادرسي در نظام فقاهتي ــ هدايت الله متين دفتري / حرکت هاي تک روانه در زندان ــ لاله مستور / آزادي در زندان ــ لاله مستور
پيروزي لائيتسه بر مرگ ــ شهلا شفيق / همه بلا تکليف بوديم ، باور نکرديم رفتنشان را ( ۵ گزارش ) ــ مجله چشم انداز شماره ۱۴ ، زمستان ۷۳ / زندانها و زندانيان در جمهوري اسلامي ايران ــ دفتر هماهنگي جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران ، بهمن شصت و پنج / کتاب گفتگوهاي زندان ( مقالات ارزنده اي دارد ۵ جلد تا کنون منتشر شده ) ، قرار( از مجموعه ارغوان تا شکفتن ) ــ امير هوشنگ /گزارش کوتاه زندانيان زن ايران ــ سخنراني در هامبورگ آلمان ــ ياد ايام ــ م - سياوش





--------------------------------------------------------------------------------

حماسه پيکارگران شهيد در سپيده دم اعدام ــ هواداران پيکار ، اتحاديه دانشجويان ايراني در خارج کشور /
حماسه مقاومت در زندانهاي خميني ــ ايرج مصداقي ، هفته نامه ايران زمين شماره ۱۰۱ تير ماه ۷۵ ، با اميد به اينکه خاطرات ده سال زندان آقاي مصداقي هر چه زودتر در دسترس مردم ايران قرار گيرد - اين خاطرات ( آنگونه که شنيده ام ) چهار جلد وحدود هزار صفحه است/ به کجای اين شب تيره بياويزم قبای ژنده خود را ؟ مقاله ای روشنگر که دست قاتلين زندانيان سياسی را که اينک ادای ولتر و منتسکيو در می آورند ، رو ميکند ــ ايرج مصداقی
سر مقاله " راه کارگر " شماره ۱۲۹ مرداد و شهريور هفتاد و چهار/ زندگي پس از ۶۷ ــ مجله نقطه ، شماره شش ــ هرمز متقي /خبرنامه هاي کميته همبستگي با زندانيان سياسي ايران / پرسش هاي بي پاسخ ( به ياد نجلا قاسملو ) ــ فرزانه افشار ، شماره ۸ مجله آغازي نو /قتل عام سال ۶۷ ــ پيمان انسان دوست
کشتار سال ۶۷ ــ دکتر مسعود انصاري /برگي از تاريخ ، گروه دکتر اعظمي وياران * ااتحاديه جوانان سوسياليست انقلابي/ زنداني سياسي در سالهاي ۶۱ تا ۶۹ ــ نازلي پرتوي ، مصاحبه با مجله " مدوسا " ــ شماره ۵۲۹ نيمروز


سخنرانی حسين مختار زيبائی ، از بازماندگان قتل عام سال ۶۷ در دانشگاه جورج واشنگتن در ۲۴ اکتبر دوهزار و سه
اصطلاحات رايج در زندانهای جمهوری اسلامی ، اعظم کياکجوري
يادنگاره هاي زندان ، نويسنده و طراح - سودابه اردوان
بررسی قتل عام سال ۶۷ ــ مهدی رضوی / درها و ديوارها ــ حميد آزادی / ــ در آمريکا چاپ شده است / بند ۲۰۹ زندان اوين ــ دريا هنرمند / قتل عام زندانيان سياسی در سال ۶۷ ــ حميدرضا برهون ــ نشريه ميهن و نيز سايت ايران امروز / جهان ندانست که بر خلق ما چه گذشت ــ ماهنامه " در راه حنيف " ــ رضا غفاری / تجاربی چند از مبارزه در اسارت ــ شماره ويژه نشريه توده ــ ارديبهشت ۵۲ که به چگونگی به اصطلاح فرار ! سيروس نهاوندی از زندان می پردازد * در سلسله مقالات " توابين و خائنين در رژيم های شاه و خمينی " به نامبرده نيز ميرسيم *
/کابوس بلند تيز دندان ــ با ويراستاری بهروز شيدا اين کتاب حاوي مقالات زير است
بيداد ــ قرنطينه احمد موسوي ، گزارش يک گوشمالی ــ شاهپور شهبازی ، تا کشتار ــ جاسم هروان ــ به زندانهای کازرون ، فجر اهواز و . . . اشاره نموده ، از سياهی ها ــ نادر ابراهيمی ، جنايت عظيم و قتل عام آن سال ــ محمد خوش ذوق ، زندان اوين بند ۲۴۰ ــ نسيم اکبری ، چگونه بگويم ــ ب - داوودی ، فراموش نميکنم ــ علی فيروزان ، پائيز در زندان زنلن ــ اکرم کريمی ، شب شوم ــ ابوالحسن رحيميان ، تکه ای از ماجرا ــ احمد حسينی

در بيست و دومين سال جنايت تابستان ۶۰ و پانزهمين سال قتل عامهای تابستان ۶۷ ، يک تن از آن جانهای بيقرار را نبايد فراموش کرد ــ امير جواهری لنگرودی / دو ملاحظه در باره فدائيان شهيد مناف فلکي و نابدل و نقل خاطره اي از محمد حنيف نژاد ــ پوران بازرگان مجله آرش ۸۱ / قصه ساواک ــ پاريس انتشارات برنگ ، نويسنده . . . ؟ /در راهروهای خون ــ جامعه دموکراتيک ايرانيان مقيم فرانسه / راوی بهاران ــ مبارزات و زندگی کرامت الله دانشيان ــ انوش صالحي ــ نشر نقره ــ تهران / در تهران چاپ شده است / روياهايمان با کشته هاميان می رويند ــ نبرد شماره ۱۶ سال شصت و هفت / ياداشتهای زندان ــ شماره های ۱۶ - ۱۷ - ۱۸ و . . . توفان / خاطرات کتايون ــ نشريه ميز گرد شماره های ۳-۴-۷-۸ / روايت ديکري از دستگيري سعيد سلطان پور ــ سرورعلی محمدی مجله آرش شماره هشتاد و چهار
اگر مرا بزنند ــ غلامحسين ساعدی ــ دوره جديد الفبا شماره سه / بازنده ــ داستانی از دستگيری ، شکنجه و تسليم قاسم عابدينی ــ هواداران پيکار / ديدار ــ احمد محمود / داستان دهکده اوين ــ ن - فاخته / گوشه اي از روايت اعظم ــ اکبر سردوزامي /بازنويسي روايت شفق ــ اکبر سردوزامي نوبت رقص من ( حکايت آن روزها ) ــ اکبر سردوزامي /مصلوب ــ کتايون آذرلي /من امشب لاجوردي را مي ُکشم ــ مرتضي مير آفتابي
روشنفکر کوچک ــ نسيم خاکسار /بازداشتگاه کمپلو " اهواز " و چهره دوگانه انقلاب ــ نسيم خاکسار / از زير خاک ــ نسيم خاکسار / مرائي کافر است ــ نسيم خاکسار /ديروزي ها ــ نسيم خاکسار / نان ــ نسيم خاکسار ــ فدائی شماره ۴۶ / عروسی برای مردگان ــ نسيم خاکسار /تابستان ۶۷ ــ امير حسين چهل تن / بالاتر از سياهی ــ علی بويری / محکوم به اعدام ــ علی محمد افغانی / فتح ــ بهروز آذر ــ دوره جديدالفبا شماره ۵ / مرگ شقايق ــ بتول افسری ــ آدينه شماره سی و يک /خاطرات شهرنوش پارسي پو / پنجره کوچک سلول من ــ مسعود نقره کار / دستهای بزرگ مهربانی ــ مسعود نقره کار / و هنوز قصه بر ياد است ــ حسن درويش
يادهاي زندان ــ ف - آزاد / نگاه کنيد راستکي ست " دراين کتاب ارزنده خاطراتي از فرشته نوربخش و منيره رجوي و . . . هم هست " غزاله علي زاده / به زخم های محمد حسين ــ کاظم مصطفوی ــ مجاهد شماره ۲۵۶ / عروس ــ قاضی ربيحاوی / گيسو ــ قاضی ربيحاوی / بهار در سلول ــ زهرا لنگرودی مجله زمستان شماره۳ و ۴ / سالهای ابری ــ علی اشرف درويشيان / پرنده های کوچک بال طلائی من ، زير چادر مادر بزرگ ــ محسن حسام / کوتاه ترين قصه تخيلی عالم ــ رضا براهنی / بازپرسی ــ بيژن مقدم / قبيله آتش در تله گرگ ــ فريدون گيلانی / طاووس ــ حسين دولت آبادی / دمی در بند ــ نهال ــ نشريه " نيمه ديگر " شماره ۱۱ / فريدون توئی ــ رضا همايون / زاری نه ، فرياد بايد کرد ــ سعيد همايون / و اين شط خون که از مردم جاري ست ، سعيد همايون ، ماهنامه اتحاد کار / نماز خانه کوچک من ــ گلشيری / شاه سياه پوشان ــ هوشنگ گلشيري / ديوار الله اکبر ــ سياوش شبيري / تابوی گل سرخ ، بابا بيا بريم خانه ــ علی شيرازي
/ قصه های من ــ ثريا علی محمدي / مرثيه رعنا ــ جواد طالعی / کتاب شعرهاي زندان ــ رضا براهني ، چاپ دانشگاه اينديانا/ شعر " خورشيد خون گرفته ۹ ارغوان " نعمت آزرم ــ درمورد شهادت بيژن جزني و کاظم ذوالانوار و يارانشان سروده شده / اشعار بهروز معينی و . . . ديگر شاعران شهيدي که اطلاع ندارم / بگذار زمان بگذرد ، گمشده در فاصله دو اندوه ــ بهروز شيدا / زنان و مجازات به خاطر عقيده در ايران ــ عفت ماهباز / فصل طناب کشي ــ حسن پويا / زمينه قتل عام زندانيان سياسي ــ اسماعيل. . . شناس /از اوين تا پاسيلا ــ د - البرز/ خاطرات يک زنداني از جمهوري اسلامي ــ دکتر رضا غفاري
در جمهوري اسلامي همه شريک جرم هستند ــ د - مرسده / پيش لرزه ها ( مربوط به اعدام هاي سال ۶۷ ) ــ همايون ايراني /فريب خوردگان قران ــ آزاده ايراني /چرا دستگيري ؟ ــ هستي ، سخنراني در هانوفر آلمان / لحظه دستگيري ــ بيژن ميرزائي / شب يلدا ، بر آسمان خاوران ( در باره قتل عام ۶۷ ) ــ محمود خليلي / يادي از اول ماه مه در بند ــ سايت سياهکل / نامه هائي که زندانيان در مورد زندان و شکنجه هاي رژيم ، به گاليندوپل نوشته اند
انقلاب ، طلوع يا غروب ــ مهدی خدائی صفت ، صفحات ۱۰ به بعد /خاطرات شکنجه گر ساواک ازغندی مشهور به منوچهری / ای کاش بازجويان ساواک بخصوص رسولی ، حسين زاده ، جوان ، عضدی ، متقی و . . . نيز خاطرات خويش را می نوشتند ــ اسرار بسياری در سينه آنهاست و بويژه از پرونده بسياری از آدمکشان کنونی و زبونی توبه فرمايان در زير فشارهای زندان ، داستانها دارند و ای کاش می نوشتند
ناباوريها را بايد باور داشت ــ رسول عباسي / سياووشان ، جان باختگان حزب رنجبران ــ باقر مرتضوي /شهيدان توده ای از سال ۱۳۳۰ تا قتل عام شصت و هفت / چرا بايد زندانها را باز گفت ؟ سهيلا وحدتي / زندان ، زير بوته لاله عباسی ــ نسرين پرواز / پشت ديوار ندامت ــ ابراهيم ايماني فر / تابوت ها در زندان ــ نازلي / تاريخ شکنجه در ايران ــ کتاب زندان / ناراحتي ها و بيماري هاي زنانه در زندان ــ فرحناز روشن
ميثم کراسي ( ميثم نام فردي ست که به جاي حاج داود رحماني به قزل حصار آمد ) ــ مژده ارسي ، سياوش ، فرهاد سپهر
زندان و آفرينش هنر ــــ شراره کيا

خاطرات ابوالحسن بني صدر ــ گفتگو با حميد احمدي / از شيخ صنعان تا مرگ در زندان ــ ( به انگليسي ست و مربوط به سعيدي سيرجاني ) خاطرات دکتر محمد محمدي ــ پيش از انقلاب با مجاهدين بوده است / از نهضت آزادي تا مجاهدين ــ خاطرات لطف الله ميثمي

کسي که " در ميان اعدامي ها به ميدان تير برده ميشد و " زنده ماند ــ گفتگوي مجله آزادي با محمد رضا آشوغ ، شماره ۲۸ و بيست و نه
کشتار زندانيان سياسي ده ساله شد ــ مريم متين دفتري
از شهر ُشکري " شکرالله پاک نژاد " ، مجله آزادي دوره دوم شماره ۲۴ و ۲۵ ــ غلامرضابقائي
سخنرانی حسين مختار زيبائی ، از بازماندگان قتل عام سال ۶۷ در دانشگاه جورج واشنگتن در ۲۴ اکتبر دوهزار و سه
اصطلاحات رايج در زندانهای جمهوری اسلامی ، اعظم کياکجوري
يادنگاره هاي زندان ، نويسنده و طراح - سودابه اردوان
شکري ، خالوي خلق ــ همنشين بهار
زنده - دان ، خاطرات خانه زندگان ــ همنشين بهار
ت ، مثل ِ تواب ، خ ، مثل ِ خائن ، توابين و خائنين در رژيمهاي شاه و خميني ، از عباس شهرياري تا بهزاد نظامي ــ همنشين بهار
يادی از سعيد ُسلطان پور ، آن حاضرترين ِ ُحضار ــ همنشين بهار

پشت فتواي خميني و قتل عام سال شصت و هفت ــ همنشين بهار


چهره‌ها و حرفه‌ها ، خاطرات حميد اسديان ( کاظم مصطفوی ) از زدان شاه ،سه جلد

قتل عام زندانيان سياسي ــ از انتشارات سازمان مجاهدين
قهرمانان در زنجير ــ سازمان مجاهدين

در يک نگاه گذرا به سرودهای ملی - ميهنی ايران زمين جای پای زندان و زندانی را به وضوح می بينيم
ترانه سرودهای ابوالقاسم لاهوتي ، ملک الشعرا بهار ، فرخي يزدي ، احسان طبري ، شفيعي کدکني ، سياوش کسرائي ، حميد مصدق ، سيروس ملکوتي ، سيد علي صالحي ( سراومد زمستون ــ شکفته بهارون ) اصلانيان ، عباس رستگار، اسماعيل وفا ، سعيد سلطان پور ، غزاله آيتی ، سعيد يوسف ، علی شاکری ، حميد اشرف ، کرامت الله دانشيان ، ايرج جنتی عطائی ، علی طلوع ، اردلان سر فراز ، هاله رقابی ، احمد شاملو و . . . همه و همه مالامال از عشق به آزادي و رهائی از زندان جهل و جور ستمگران است
ترانه سرودهائی چون مرغ سحر ناله سر کن ، لالای لای لای گل پونه ــ بابات رفته دلم خونه ، کی ظالمه کی مظلوم ، آزادي که بر روی آهنگ " کارمينا بورانا " ساخته شده ، قهرمانان در زنجير ، جمعه سياه و گنجشکک اشی مشی فرهاد ، مرا ببوس ، به جوش آمده است خون درون رگ گياه ، زندانی از ديوار بيزاره و دهها و صدها شعر و سرودی که من نميدانم در خاطره مردم ماست

برای نمونه سروده شاملو شاعر فقيد ايران كباب قنارى بر آتش سوسن و ياس

داستان ِ كشته شدن و سوختن قشنگ ترين مرغكى كه ايرانيان بسيار دوستش دارند؛ در آتشى كه هيمه اش لطيف ترين گلهايند

شاملو دراين سروده ديو اختناقی را که سر بلند ميکند و قربانيانش از قضا لطيف ترين، قشنگ ترين، پراحساس ترين و معصوم ترين ها هستند ــ توصيف ميکند

وقتى به دستور ملايان سازها در هم شكست، صداى آوازه خوانان در گلويشان بريد، ترانه و موسيقى ممنوع شد، ستارگان محبوب در كنج عزلت مرگ را در آغوش گرفتند، بسيارى هنرمندان به زندان افتادند و بسيارى به وادى تبعيد، همگان ديدند كه الهه هنر در مسلخ اختناق و ارتجاع و تزوير چه قربانى مظلومى است

درآثار شاملو نمونه هائي چون کاشفان فروتن شوکران ، نازلی ، ابراهيم در آتش و . . . کم نيست که همه به نوعی به شهيدان و اسيران اشاره دارد، از اين دست در آثار اخوان ثالث و شفيعی کدکنی و فروغ و نادرپور و سپهری و خوئی و . . . در ادبيات معاصربسيارداريم ، کما اينکه در ميان کاريکاتورهاي امثال اردشير محصص و طنزهای هادی خرسندی ، درتابلوهای نقاشان شريف ميهنمان ، در آهنگهای حنانه و محجوبی و لطفی و منفردزاده وطاهرزاده و . . . ، در ترانه های پروين وفرهاد و فروغی و شجريان و مرضيه و عماد رام . . . در فيلمهای سينمائی مهرجوئی و بيضائی و . . . در نمايشنامه های يلفانی و ساعدی و رحمانی نژاد و . . . در مجسمه ها و تنديس های اولياء و ديگرانی که من نميدانم ، در بازی های با شکوه نصيريان و انتظامی و فرزانه تائيدی و . . . در رمانهای احمدمحمود و گلشيری و دولت آبادی و . . . و حتی در خطاطی ها و کنده کاری ها ـــ جای پای زندان و زندانی و در يک کلام نفرت از استبداد و شوق به آزادی را ميشود به وضوح ديد

اميدوارم در فردای ميهنمان يادمان ها و آثار زندانيان سياسي و شهداي سرفراز وطنمان را که برخی از آن راخوشبختانه مجاهدين نيز در موزه ، حفظ نموده اند ، در معرض تماشای عموم قرار گيرد


--------------------------------------------------------------------------------

محسن بهكيش كار بر روي اين سوزن كاري را به ياد زهرا بهكيش (اشرف)، سيامك اسديان (اسكندر) و محمد رضا بهكيش (كاظم) در سال 63 در زندان اوين آغاز كرد. اما هنوز اثر نيمه تمام بود كه در 24 ارديبهشت 64 اعدام شد. اثر نيمه تمام پس از مدتي به محمود و محمد علي بهكيش كه به ده و هشت سال زندان محكوم شده بودند رسيد. آنان با افزودن ستاره اي ديگر به ياد محسن اثر را تمام كردند. محمود و محمد علي خود در كشتار جمعي زندانيان سياسي در سال 67 به شهادت رسيدند




در ميان سايت هاي ی اينترنتی علاوه بر سايت خاطرات زندان و " گفتگو های زندان " سايت " بيداران " نيز در باره زندان و زندانيان می نويسد


--------------------------------------------------------------------------------

جدا از بازي با مقوله مظلوم هنر و نمايشنامه های مبتذل و سناريوهای ُمشِمئزکننده سينمائی مثل آثار اوليه محسن مخملباف - قصه " جراحی ِ روح " و فيلم ارتجاعی " بايکوت " و . . . بايد از " خاطرات " بسياری از سردمداران رژيم آخوندی ياد نمود که با وجود اينکه سعی کرده اند به جاده ِ خاکی بزنند ! اما ميتوان از لابلای حرفهايشان به حقائق بسياری دست يافت


خاطرات آخوند فلسفي * خاطرات آخوند طاهري خرم آبادي * خاطرات آخوند علي اصغر دستغيب * خاطرات عبد خدايي * هفتاد سال خاطره آيت الله سيد حسين بدلا * خاطرات آخوند عميد زنجاني * خاطرات سيد عباس خاتم يزدي * خاطرات آخوند موحدي ساوجي * خاطرات آخوند جعفر شجوني * مطهري به روايت اسنادساواک * زندگي و مبارزات شهيد اندرزگو و خاطرات سپهبد صياد شيرازي *

خاطرات آخوند علي جنتي * خاطرات محمد بشارتي * خاطرات محمد مهدي كتيبه * خاطرات محمد حسن رحيميان * خاطرات خانم سجادي( غيوران) * خاطرات رحيم صفوي * خاطرات محسن رفيق دوست * خاطرات نير السادات احتشام رضوي * خاطرات محمد رضا اعتماديان * خاطرات محمد علي رحماني * خاطرات آخوندعلي اكبر ناطق نوري * خاطرات محسن دعاگو * خاطرات آخوند ابوالقاسم خزعلي * خاطرات يحيي نوري * خاطرات آخوند عبدالمجيد معاديخواه * خاطرات حسين انصاريان * خاطرات توكلي بينا * خاطرات احمد سالك * خاطرات آخوند رسول منتجب نيا * خاطرات احمد قديريان * خاطرات هاشم رسولي محلاتي * خاطرات قربانعلي دري نجف آبادي / خاطرات علي اصغر جعفري اصفهاني / خاطرات عزت مطهري / خاطرات محمد پيشگاهي فرد/ خاطرات اسدالله بادامچيان / خاطرات علي دانش منفرد / تاريخ شفاهي هيات هاي مؤتلفه اسلامي / خاطرات مهدي حائري تهراني

و نيز خاطرات هادى غفارى ، سيد على‏اكبر محتشمى ، جواد منصورى ، مرتضى الويرى ، رجبعلى طاهرى، اكبر براتى، سيد كاظم بجنوردى، مرضيه حريرچى دباغ ، جلال ‏الدين فارسى ، مهدى كروبى، محسن رفيق دوست، عزت‏ الله شاهى موسوم به مطهرى، دكتر غلامعلى حداد عادل، احمد توكلى، بهزاد نبوى و مصطفى رهنما ، احمد احمد - محمد علي گرامي ، محمدي ري شهري ــ وزيراسبق اطلاعات ، ناگفته ها ــ خاطرات مهدي عراقي ، خاطرات آحوند مهدوي كني - نامبرده درخاطراتش که در سال ۶۰ روزنامه های رژيم بخشي از آن را درج کرده بود ، از مجاهد شهيد " حميد خاتمي " به نيکی ياد ميکند و از جمله می نويسد " داشتم در زندان می بريدم که حميد خاتمی به دادم رسيد ، شنيده ام او اکنون با منافقين است که اميدوارم اين خبر راست نباشد " حميد در ضربه شهريور ۶۱ با سردارانی چون محمد ضابطي جاودانه شد - از کاخ شاه تا زندان اوين ــ احسان نراقي / يادداشتهاي زندان " بيشترمربوط به زندانيان عادي ست " ــ عباس عبدي / زندگي در زندان اوين ــ عمادالدين باقي / ياداشتهاي زندان ــ سيد ابراهيم نبوي / در مهماني حاجي آقا ــ حبيب الله داوران ، داستان يک انسان ــ فرهاد بهبهاني ــ خاطرات دو تن از دستگير شدگان نامه ۹۰ نفري به خاتمي / خاطرات زندان ــ بهنود / خاطرات زندان ــ شهلا لاهيجی / خاطرات مهرانگيزکار ، گردن بند مقدس ( نشريه پيام امروز ) ــ خاطرات همسر دکتر شيخ الاسلامی ( ای کاش خودشان هم اسرار را بر ملا می کردند ) يا غياث المستغيثين ــ نامه انصافعلي هدايت در مورد زندان / نامه احمد باطبي در مورد شرائط طاقت فرسا در زندان ، خطاب به هيأت ويژه که مثلا براي رسيدگي به اوين آمده بودند

در اينجا جدا از مجله " رجعت " و پيوند و مشکاة و . . . که در زندانها چاپ ميشد و شکنجه گران همراه با نقابداران خائنی که به بندها برای شناسائی می آمدند تهيه مينمودند ومملو از لجن پراکني بود و بر خلاف تصور برخي ! َسر نخش با افراد سر موضعی که مثلا به جلد توابين رفته بودند ! قرار نداشت ـــ خوب است به کتابي هم که از سوی رژيم شاه برنده جايزه سلطنتی سال ! شد و به نوعی از زندانيان فرضي ! که گويا در دوره مصدق به ناحق و مثلا به دليل آزاد انديشی ! زندانی بوده اند ــ ياد می کند ، نام ببرم
اين کتاب شريف از حضرت مستطاب آية الله حاج شيخ ناصر مکارم شيرازی ست و " فيلسوف نما ها " نام دارد که مثلا در رد سوسياليسم و داروينيسم نوشته شده و دقيقا پيامد کودتاي ننگين ۲۸ مرداد است که استعمار و ارتجاع به ياري دربار شاه شتافت
اين کتاب که به صورت ُرمان نوشته شده ( جاي بالزاک و داستايوسکي خالي که اصول دين پس بدهند ) در جائي اين جور مي گويد
فرداي آن روز که يکي از روزهاي تاريخي ايران بود ــ بيست و هشت مرداد را می گويد ــ درهاي زندان شکسته شد و محمود ( قهرمان قصه ) آزاد شد
اين جناب که اينک رژيم جهل و جنايت حاکم بر ميهن ما وي را يکي ازمراجع عاليقدر تشيع ميداند و همانگونه که گفتم رژيم کودتا جايزه سلطنتي بهترين کتاب سال را به وي داد ، وقتی رضائی ها و شعاعيان ها و احمدزاده های شهيد درخاک و خون می غلطيدند و کنسرسيوم غارتگر نفت بيداد ميکرد و فلسطين و و يتنام در خون و آتش بود ، پشت دارالتبليغ و دارالترويج به مسائل مستحدثه ای ! چون چگونه در قطبين که ۶ ماه شب و روز است نماز بخوانيم ؟ مشغول بود و به تکفير دکتر شريعتی که ساواک دربدر دنبالش بود ، دل خوش داشت و بعدها نيز دست در دست آخوند حسينيان و فلاحيان و مصباح يزدی و . . . چاقوی قاتلين نقدی و قاسملو و شريف و فروهر و زهرا رجبی ها را تبرک داد